«تام راچمن» نویسنده انگلیسی ساکن کانادا است. رمان «معلم ایتالیایی» او در سال ۲۰۱۸ به مرحله نهایی جایزه ادبی «کاستا» در بخش بهترین رمان راه یافت. همچنین کتابی تحت نام «معیوبها»ی او در سال ۲۰۱۰ جزء پرفروشهای آمازون بود. او در گفتگو با گاردین از کارهای جدید خود گفتگو کرده است. آنچه درپی می آید حاصل این گفتگو است:
آیا در حال حاضر مشغول خواندنی کتاب هستید؟
وقتی امروزه از نویسندگان چنین سوالی پرسیده میشود معمولا آنها یک لیست بلند بالای 493 کتابی را نام میبرند اما من از این لیست بلند بالا فقط به دوکتاب و نیم اکتفا میکنم. شاید فکر کنید من فردی ناآگاه هستم و یا سرعت خواندن کتابم آهسته است ولی من همینطور هستم.کتاب اول من « مرد بدون چهره» نوشته «ماشا گزنس» و راجع به زندگی پوتین است. دومی کتاب «فرسایش زمان»، اثر «مارتین امیس» است و بالاخره کتاب « دنیل دروندا»، اثر «جورج الیوت» که حدود یکسال است با آن درگیرم و هنوز به اتمام نرساندم.
چه کتابی زندگی شما را تغییر داده است؟
وقتی در دانشگاه مشغول تحصیل در رشته سینما بودم، کتاب « تمام رودها به دریا میروند»، اثر « الی ویزل» را که راجع به یکی از بازماندگان ارودگاه نازیها که بعدها خبرنگار و رمان نویس شده بود را خواندم.این کتاب روی من خیلی تاثیر گذاشت و من زیر بخشهای مهم آن خط کشیدم. همین موضوع باعث شد رویای من برای فیلم سازی کمرنگ شده و برای نویسندگی مصمم شوم. چند سال بعد، من ملاقات کوتاهی با «ویزل» داشتم و دریافتم انتقال یک مفهوم به کسی که برایت اهمیت دارد چقدر سخت است.
چه کتابی روی شما تاثیرات زیادی داشته است؟
هر کدام از مجموعه تالیفات «جورج اورول» از جمله کتابهای سیاسی یا زبان انگلیسی و چرا من مینویسم خیلی روی من موثر بوده است. اولین کتابی که از او خواندم به من آموخت که چگونه جملات نامفهوم را بشناسم که واقعا شجاعت میخواست. دومین کتاب او اعتراف به لایهها پنهان نوشتن یک رمان بود و موجب تشویق من شد تا با این موضوع رو در رو شوم.
نخواندن چه کتاب شما را شرمسار کرده است؟
هنوز آنقدر چیزهای مهم برای شرمساری هست که نخواندن یک کتاب خیلی احتمال کم دارد تا موجب شرمندگی و تاسف ما شود. ولی قبل از اولین کتاب خوانی عمومی ام، می ترسیدم که شنوندگان از من راجع به آثار بزرگ جهانی بپرسند که من هنوز آنها نخواندهام.ولی این کابوس هیچ وقت محقق نشد چون به سختی چنین مخاطبانی پیدا میشوند . فقط یکبار یک زوج پیر و سالخورده بودند که ردیف آخر نشسته بودند و زن در گوش شوهرش پچ پچ میکرد: والتر، بیدا شو ! مرد جوان صحبت میکند. حالا من راجع به خلاء های ادبی ام کمتر دقت میکنم. البته کتابهای زیادی هم هست که هنوز نخواندهام و دلیل موجهی برای آن ندارم.
به نظر شما چه کتابی ارزش بیشتری برای توجه دارد؟
به نظرمن داستانهای کوتاه تاکنون آنچنانچه باید مورد توجه قرار نگرفتهاند. بر همین اساس ناشرهای مطرح کمتر به آن پرداختهاند . من فکر می کنم برای توجه به این داستانها میشود از روزنامههای فرهنگی یا ایستگاههای قطار شروع کرد و هربار یک نمونه از آنها را در این مراکز عرضه کرد. البته افراد میلیاردی که نمیدانند کجا باید سرمایهگذاری کنند خوب است روی این کارها برنامهریزی داشته باشند.
از چه کتابی خوشتان نیامد؟
من سال 1990 متولد شدم، زمانیکه اوضاع غرب هنوز خوب بود. ایده بازار آزاد هم اقتصادی و هم اخلاقی بود. من هم نا خودآگاه این فکر را به دیگران در میان گذاشتم. کتاب « Ill Fares the Land» اثر «تونی جودت » به نظر خیلی سطحی بود البته نویسنده این کتاب سال 2010 فوت شده است و من نتوانستم آن را ملاقات کنم ولی دوست داشتم در سال 2019 میماند و راجع به کتابش توضیح میداد.
چه کتاب شما را به گریه انداخت؟
کتابهای « جورج کنجکاو » و « آتش نشانان» اثر « مارگارت و اچ. ای ری» مرا به گریه انداخت.من عاشق کتاب خواندن برای پسرم هستم ولی بعضی از کتابهای کودکان برای والدینشان جذاب میشود. من اگر این کتابها را 41,938 بار هم بخوانم باز هم ناخودآگاه گریه میکنم.
چه کتابی را نتوانستید تا آخر بخوانید؟
من یکبار مصاحبهای از «گابریل گارسیا مارکز»، خواندم که در آنجا خودش را بیش از حد پیر توصیف کرده بود و من از این موضوع خوشم نیامد. همین اعتراف وی باعث شد تا من خواندنم را متوقف کنم. البته کتابهای «شوخی بیپایان» اثر «دیوید فاستر»، «دنیای مردگان» اثر «دون دلیلو» و «رنگینکمان جاذبه» اثر «توماس پینچن» هنوز تمام نکردم.
اولین خاطره کتاب خواندن شما به کی برمیگردد؟
اولین خاطره من به خواندن برنمیگردد چون تمام تمام افراد خانواده ما کتاب را میخردند. من جوانترین عضوی خانواده بودم و خاطرهای محو و مه آلود از کتاب « جیمز و غول هلو » در ذهنم باقی مانده است.
در خاطرات مبهمم به یاد دارم که نوار صوتی از آثار «چارلز دیکنز» گوش میکردم؛ با این حال ممکن است این امر از نظر شما مطالعه کتاب محسوب نشود. در اواسط نوجوانی موهبتی به نام مطالعه کتاب را کشف کردم و تاکنون از آن دست نکشیدهام.
چه کتابی را هدیه میدهید؟
من آنقدر کتابهای جورج اورل را هدیه میدهم که باید عمده خرید کنم. من کتابهای « کشتن یک فیل»، « چنین ما شاد بودیم» « یک حلق آویز» و « یادداشت های یک ناسیونالیسم» را هم دوست دارم.
دوست دارید بیشتر شما را با کدام کتابتان به خاطر بیاورند؟
با اینکه کتاب اول من «معیوبها» شناختهشدهتر است، اما اثر دیگرم «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» اهمیت بیشتری برای من دارد. شاید فکر کنید چرا یک کتاب گمنام باید برای من عزیز باشد؟ مثل این میماند که شما یک بچه ناتوان دارید بنابراین شما بیشتر مواظب آن هستید. شما به این ترتیب با حمایتهایتان میتوانید باعث رشد این فرزندتان بشوید.
منبع: گاردین