زنی با کمردرد شدید به بیمارستان مراجعه کرد و در همان جا جان باخت. اکنون خانوادهاش از سیستم درمانی نیاگارا میخواهند که در این باره پاسخگو باشد.
تحقیقات داخلی از نحوه ارائه خدمات مراقبتی در خصوص مرگ هدر وینترستاین ۲۴ ساله در دست انجام است.
در شب سال نو میلادی، تقریبا سه هفته میشد که فرانسین شیمیزو دخترش را از دست داده بود.
خانواده او میگویند که در تاریخ ۹ دسامبر، هدر وینترستاین به دلیل کمردرد شدید به تنهایی به بخش اورژانس بیمارستان عمومی سنت کاترینز در انتاریو مراجعه کرده است. مادرش به سیبیسی گفته است که در اوایل آن هفته، او از پلههای خانه پدریاش که در آن زندگی میکرد، پایین افتاده و درد زیادی را در ناحیه کمرش تحمل میکرد.
این جوان ۲۴ ساله کمتر از ۴۸ ساعت بعد، جان خود را از دست میدهد.
خانواده او میگویند که در ابتدا بیمارستان، هدر را همراه با داروی تایلنول به خانه فرستاد، اما روز بعد او مجددا به بیمارستان بازگشت و در اتاق انتظار جان خود را از دست داد.
اعضای خانواده او میگویند که واحد بهداشت عمومی محلی به آنها گفته است که دخترشان بر اثر عفونت خونی استرپتوکوک گروه A درگذشته است.
این خبر زمانی به آنها داده شد که پس از مرگ وی برای پیگیری احتمال در تماس بودن با استرپتوکوک گروه A به بیمارستان فراخوانده شدند.
در حال حاضر در ذهن خانواده هدر، سوالات زیادی در رابطه با مرگ دخترشان در تاریخ ۱۰ دسامبر موج میزند. از جمله اینکه آیا هدر مراقبت درمانی مناسبی را دریافت کرده است یا خیر؟ یا اینکه آیا اعتیاد او به مصرف مواد مخدر یا بومی بودنش ممکن است به نوعی در روند درمان او نقش داشته باش یا خیر!؟
شیمیزو میگوید: «او بسیار دوست داشتنی و بخشنده بود.» وی اضافه میکند که دخترش در حال تلاش برای گرفتن دیپلم دبیرستان خود بود. و امید داشت که همانند مادرش در رشته پرستاری به تحصیل بپردازد. او سزاوار چنین رفتاری نبود.
سوالات خانواده هدر همچنان بیپاسخ است
در حال حاضر شیمیزو و مارک وینترستاین، پدر هدر، هر یک به نوبه خود، به دنبال پاسخ سوالات خود میباشند زیرا آنها در حال برنامهریزی مراسم تشییع جنازه و جشن یادبود زندگی او در اواخر این ماه هستند.
شیمیزو میگوید:
«من هرگز اجازه نمیدهم که فرزند شخص دیگری درحالی که به کمک نیاز دارد،تنها بماند… خدای من… این موضوع قلب من را فشرده میکند و فکر کردن به آن من را میکشد. این که بدانم او در حال رنج کشیدن بوده است من را ویران میکند.»
در مصاحبه با سیبیسی نیوز، نه پزشک قانونی و نه سیستم درمانی نیاگارا توانستند علت مرگ هدر را تایید کنند و عواملی که ممکن است در بروز آن نقش داشته باشند هنوز هم ناشناخته باقی ماندهاند. با این حال، بهداشت نیاگارا گفته است:
«یک تحقیق داخلی در خصوص کیفیت پروسه درمانی وی برای درک کامل تجربه بیمار در حال انجام است و خانواده وی نیز در جریان این فرآیند خواهند بود.»
لین گوریرو، رئیس بهداشت نیاگارا و مدیر اجرایی آن در بیانیهای به سیبیسی گفته است که به خاطر نگرانیهایی که با مرگ هدر ایجاد شده، عمیقاً ناراحت است.
او همچنین گفته است که با خانواده هدر صحبت کرده و در آینده نیز با رهبران بومی انجمن به صحبت خواهد پرداخت.
گوریرو میگوید: «من پیشنهاد میکنم که این تحقیقات و بررسیهای مستقل به طور گستردهتری انجام شده است. و به تجربیات بیماران بومی در خصوص نحوه دریافت مراقبتهای درمانی و همچنین نگرانیهای آنها بپردازد.»
بهداشت نیاگارا گفته است که برای کمک به تحقیقات انجام شده توسط اداره پزشکی قانونی انتاریو، کاملاً با آنها همکاری میکند.
2 روز همراه با درد و سردرگمی
مارک، پدر هدر، در خانه خود در سنت کاترینز روزهای دردناک قبل از مرگ دخترش را به یاد میآورد.
او به سیبیسی نیوز گفته است که شبی که وی پس از اولین مراجعهاش به بیمارستان همراه با داروی تایلنول به خانه آمد، تمام تلاشش را کرده است تا کاری کند که او بتواند راحت بخوابد.
او به یاد میآورد که وقتی صبح روز بعد، هدر از خواب بیدار شد، به او گفته است که هنوز هم درد شدیدی دارد و از او خواسته است که با آمبولانس تماس بگیرد.
مارک میگوید که امدادگرانی که به آنجا آمدهاند به هدر گفتند که آنها او را به مرکز مراقبتهای فوری در فورت ایری خواهند برد. اما به احتمال زیاد او مجبور خواهد بود که حدود هشت ساعت را در اتاق انتظار بگذراند.
مارک میگوید: «به نظر میرسید که آنها نمیخواستند او را با خود به مرکز درمانی ببرند. و حدس میزنم که با خود فکر میکردند که درد او ناشی از سقوط از پلهها است. نظر آنها این بود که او تنها نیاز به استراحت دارد.»
در نهایت او به تشخیص امدادگران اعتماد کرد.
زمانی که پس از گذشت چند ساعت مارک با بیمارستان فورت ایری تماس گرفت تا به دخترش ملحق شود، به او گفتند که این فرد ۲۴ ساله در واقع در بیمارستان سنت کاترینز جنرال میباشد. مارک معتقد است که احتمالاً هدر اصرار کرده است که امدادگران او را به بخش اورژانس آنجا ببرند.
در حالی که مارک و نامزدش در تاریخ ۱۰ دسامبر در حال حرکت به سمت بیمارستان بودهاند، او با خود فکر میکرد که چه مشکلی میتواند وجود داشته باشد!
مارک به یاد میآورد که از پیش شنیده بوده است که اثرات آسیبهای وارده به کمر گاهی اوقات میتواند مادام العمر باشد… و او با خود فکر کرده است که مشکل جدی وجود ندارد. ما فقط میخواهیم بفهمیم که مشکل از کجاست و چگونه میتوانیم آن را از بین ببریم.
مارک میگوید که در آن شب، هنگام ورود به بیمارستان، از پزشکان شنیده که دخترش مرده است.
بخش خدمات پزشکی اورژانسی نیاگارا در صحبت با سیبیسی تأیید کرده است که آنها در تاریخ ۱۰ دسامبر به تماس اورژانسی هدر با ۹۱۱ پاسخ دادهاند. همچنین متعهد شدهاند که به طور کامل وقایعی که منجر به مرگ خانم وینترستاین شده است را بررسی کنند؛ از جمله تعهدات آنها میتوان به حضورشان در تحقیقات یک شخص ثالث اشاره کرد. با این حال نمیتوان در مورد این پرونده اظهار نظر بیشتری کرد.
لحظات پایانی
شیمیزو میگوید که نام وی در بخش شماره تماسهای اورژانسی دخترش در فرم بیمارستان قرار داشته است. در روز ۱۰ دسامبر در ساعت ۸:۳۰ شب به بیمارستان فراخوانده شده است.
او توضیح میدهد که زمانی به آنجا میرسد که کادر پزشکی در تلاش برای احیای هدر بوده و در حالی وارد اتاق میشود که آنها مشغول شوک دادن به قفسه سینه دخترش بودهاند. اما او هیچ واکنشی نشان نمیداده است. مادرش میگوید که او پس از ۱۵ دقیقه از دنیا میرود.
شیمیزو میگوید که هدر مدت زمان چند ساعته را در آنجا سپری کرده است. و او اکنون تعجب میکند که چرا بیمارستان زودتر با او تماس نگرفته است.
شیمیزو، که یک پرستار رسمی است و در بخش مراقبتهای طولانی مدت کار میکند، میگوید که دخترش باید سطح بهتری از مراقبتها را دریافت میکرد.
او میگوید: «مثلا قرار است که نیروهای حاضر در بیمارستان متخصص باشند.»
مارک نیز نگرانیهای مشابهی دارد.
به محض اینکه کسی وارد بیمارستان میشود، این یک فرض مطمئن است که آن شخص حتما به دلیل خاصی در آنجاست.
شیمیزو خاطر نشان میکند که پلیس نیز به بیمارستان فراخوانده شده و با او مصاحبه کرده است، اگرچه او مطمئن نیست که علت آن چه چیزی میتواند باشد!
سرویس پلیس منطقهای نیاگارا در صحبت با سیبیسی تایید کرده است که در تاریخ ۱۰ دسامبر، ماموران از مرگ یک زن ۲۴ ساله در بیمارستان مطلع شدند. با این حال، تا همین لحظه هیچ صحبتی از این موضوع در میان نیست که علت مرگ ماهیت جنایی دارد.
پلیس گفته است که به دلیل مسائل مربوط به حفظ حریم خصوصی نمیتواند بیشتر از این به موضوع بپردازد.
زوایای پنهان
شیمیزو دخترش را اینگونه توصیف میکند که فردی دلسوز بود که به حیوانات علاقه داشته و دلش میخواسته که نقاشی کند.
شیمیزو گفته است که هدر در نوجوانی با افراد نادرستی نشست و برخواست داشته و با افسردگی و اعتیاد به مصرف مواد مخدر مبارزه میکرده است. در طول این روند نیز از طریق یک کلینیک محلی مرتبط با متادون، از مشاوره و روشهای درمانی مورد نیاز کمک میگرفته است.
با این حال، او اکنون از خودش میپرسد که آیا اعتیاد او به مصرف مواد مخدر، بر نحوه ارائه خدمات درمانی به وی تأثیر داشته است یا خیر!
شیمیزو با اشاره به علائمی که میتواند نشاندهنده مصرف داخل وریدی مواد مخدر باشد، میگوید: «یکی از اولین چیزهایی که پزشک به من گفت این بود که جای این تزریقات را بر روی بدن دخترم دیده بودند.» این اشارات او را آزار میداد.
ما داشتیم روی او کار میکردیم. سعی داشتیم که در درمان اعتیادش به او کمک کنیم و فقط به زمان بیشتری نیاز داشتیم.
شیمیزو همچنین نمیداند که آیا بومی بودن دخترش میتوانسته عاملی در نحوه ارائه مراقبتهای لازم به او باشد یا خیر.
او میگوید: «شاید آنها او را به عنوان یک فرد بومی شناسایی نکرده باشند، اما واقعیت این است که او یک شهروند بومی بود.»
در حالی که وینترستاین یک فرد بومی محسوب میشود، مادرش میگوید که شیمیزو و خواهرش در جوانی به فرزندخواندگی پذیرفته شده بودند. و در دهه ۱۹۹۰ از طریق جمعیت Six Nations of the Grand River با خانواده خود ارتباط برقرار کردهاند، اما مشخص نیست که آیا کارکنان بیمارستان از این موضوع مطلع بودند یا خیر!
سیبیسی هیچ سندی که مرتبط با تاریخچه خانوادگی آنها باشد را بدست نیاورده است.
وندی استورجن، مدیر اجرایی بخش زنان بومی نیاگارا، به سیبیسی گفته است که از طریق جامعه بومی محلی، شیمیزو و خواهرش جیل را میشناخته است. و آنها در بخش رفاه کودکان بومی به فعالیت میپردازند.
استورجن به طور کلی به سابقه نژادپرستی موجود در کشور اشاره کرده و خاطر نشان میکند که در سراسر کانادا، نوع برخورد با مردم بومی بر نحوه ارائه مراقبتهای بهداشتی به آنها تأثیر میگذارد.
با این حال، او گفته است که بهداشت نیاگارا چند سال گذشته را صرف همکاری نزدیک با شبکه بهداشت بومی محلی کرده است. تا از این طریق آموزشهای مربوط به امنیت فرهنگی بومیان را به ارائه دهندگان مراقبتهای بهداشتی عرضه کند.
او به سیبیسی گفته است که از پرونده مربوط به مرگ هدر آگاه بوده و با توجه به مرگهای اخیر مردم بومی در انتاریو و کبک که مربوط به نحوه ارائه مراقبتهای درمانی است. او حدس میزند که ما شاهد اتفاقات مشابه بعدی نیز خواهیم بود.
استورجن با اشاره به داستان هدر میگوید: «من بیش از هر چیزی غافلگیر شدم. این جامعه بومی انرژی و زمان زیادی را صرف این کرده است که با تمام ارائه دهندگان مراقبتهای درمانی به بهترین شکل ممکن به همکاری بپردازد.»
خاله هدر، جیل، معتقد است که سیستم مراقبتهای درمانی مسئول از دست رفتن خواهرزاده اوست.
او میگوید:
«هدر به عفونت استرپتوکوکی مبتلا شده و اکنون مرده است. این واقعا با عقل جور در نمیآید. اتفاقی که برای خواهرم و پدر هدر افتاده است به هیچ وجه عادلانه نیست. من واقعا برای آنها ناراحت هستم.»
- عضویت در کانال تلگرام رسانه هدهد کانادا
- اخبار روز کانادا و اخبار مهاجرت کانادا را در رسانه هدهد دنبال کنید
- هم اکنون شما هم عضو هفته نامه رسانه هدهد کانادا شوید
منبع: سیبیسی