نیک فالوُ[1] – ترجمۀ بهرنگ صدیقی- تخصیص درآمد سالانۀ ثابت[2] از جانب دولت به شهروندان یکی از داغترین بحثهای اخیر در سیاستگذاریِ اجتماعی در کانادا است. این بحث از وقتی شدت گرفت که دولت اونتاریو در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد مطالعهای مقدماتی را در این خصوص آغاز میکند و سناتور سابق، هاگ سگال[3] را نیز به مشاور این طرح منصوب کرد.[4] سگال نیز کمی بعد در رسالهای به تشریح این طرح مقدماتی پراخت.[5]
ایدۀ اصلیِ این طرح عبارت است از پرداخت مبلغی ثابت به همۀ بزرگسالان در کانادا- یا بدون قید و شرط یا با شرایطی حداقلی- و همچنین اجرای انواع برنامههای اعطای کمکهزینه (بهویژه کمکهزینههای اجتماعی[6]).[7]
در این یادداشت به ده نکته اشاره میشود که خوب است دربارۀ طرح تخصیص درآمد ثابت سالانه در کانادا بدانید:
- طرح تخصیص درآمد ثابت سالانه در این سالها با عناوین متفاوتی مطرح شده است. از جملۀ این نامها عبارتاند از: درآمد پایه[8]، درآمد سالانۀ ثابت[9]، مالیات بر درآمد منفی[10]، درآمد ثابت در خورِ زندگی[11]، درآمد ثابت بایسته[12]، پاداش اجتماعی[13]، پاداش ناحیهای[14]، پاداش دولتی[15]، کمک هزینه[16]، درآمد سالانۀ تضمینی[17]، و دستمزد شهروندی[18]. هر یک از این اصطلاحات با تفاوتهایی اندک طرفداران خود را دارند و دلایلی برای ترجیح اصطلاح مورد نظر خود ارائه میدهند. اما از ۲۰۰۹، اصطلاح تخصیص درآمد ثابت سالانه بیش از همه در بین انگلیسیزبانهای کانادا بهکار رفته است[19]؛ گرچه بهتازگی اصطلاح «درآمد پایه» نیز زیاد بهکار میرود و اخیراً دولت انتاریو نیز آن را بهکار گرفته است.
- پیشتر نیز مطالعهای مقدماتی در این خصوص انجام گرفته است. از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹، مطالعهای وسیع در این خصوص در منیتوبا، با عنوان تجربۀ حداقل درآمد[20] انجام شد. نتایج موفقیتآمیزی که از این مطالعه حاصل شد، باعث شد غالباً در حمایت از اجرای این طرح در کل کانادا مورد استناد قرار گیرد. (در این طرح مقدماتی از جمله روشن شد تخصیص درآمد ثابت سالانه به بهبود قابل توجهی در وضعیت بهداشت و سلامت افراد منجر میشود، بیآنکه تأثیر چندانی بر کاهش نیروی کار بگذارد.)
- روشن نیست که درآمد مورد نظر در این طرح قرار است به چه کسانی تخصیص یابد و چه مبلغی به آنها پرداخت شود. برخی مدافعانِ این طرح معتقدند اگر بهخوبی برنامهریزی شود، میتوان بهتدریج با افزایش درآمد افراد، پرداختی به آنها در قالب این طرح را قطع کرد- یعنی کمکهای پرداختی به افراد در قالب مالیات برگشتی مادامی ادامه مییابد که درآمدشان به بیش از مبلغ تخصیصی نرسیده باشد. نکته دیگر اینکه، برخی پیشنهاد میدهند جوانان مجرّد از این طرح مستثنا شوند.[21] برخی دیگر معتقدند باید به گروههای سنیِ متفاوت مبالغ متفاوتی تخصیص یابد. برخی نیز مهاجران را پیش از شهروندی، از شمول این طرح کنار میگذارند.[22] اما به نظر سایر هواداران، این طرح باید همگان را شامل شود و همه باید حداکثر مبلغی که تعیین میشود را دریافت کنند.
- بسیاری از مدافعان طرح تخصیص درآمد سالانۀ ثابت معتقدند با اجرای آن هزینههای دولت کاهش مییابد. از جمله دلایل حمایت از اجرای طرح فوق این است که به کاهش کارکنان دولت منجر میشود. برای مثال، در برخی از حوزههای قضاییِ[23] انتاریو بیش از ۳۰ درصد از کل هزینههای مربوط به پرداخت کمکهای اجتماعی صرفِ هزینههای اداری میشود.[24] این در حالی است که بنا به محاسبات همکار من، جان استاپلتون[25]، هزینههای اداری برای تخصیص کمکهزینه از طریق نظام مالیاتی فقط ۲ تا ۳ درصد از مبلغ کمکهزینه را تشکیل میدهد. اما به یاد داشته باشیم که «کاهش هزینههای اداری» میتواند به کاهش مشاغل تعبیر شود- بهویژه، از دست رفتن مشاغلِ بهنسبت پُردرآمدی که عمدتاً در اختیار زنان است. در کانادا، بیش از سه چهارم از مددکاران اجتماعی را در مراکز و کامیونیتیها زنان تشکیل میدهند.
- ایدۀ تخصیص درآمد سالانۀ ثابت از جانب هر دو طیف سیاسیِ چپ و راست مورد حمایت است. طیف چپ معتقد است این طرح شرم و تحقیری را که برنامههای دیگرِ کمکرسانی بهبار میآورند، کاهش میدهد و رضایت افراد را تأمین میکند (مثلاً در مواردی پاسخ به پرسشهای مددکاران برای تعیین صلاحیت دریافت مستمری بیکاری[26] تجربهای تحقیرآمیز است). در مقابل، طیف راست به این واقعیت دل بسته است که این طرح کاهش انگیزۀ اشتغال[27] را جبران کند که در حال حاضر با اجرای برنامههای اختصاص کمکهای دولتی[28] به وجود آمده است (از جمله، بهسبب مبلغی که دوباره از طریق نظام مالیاتی به دریافتکنندگانِ کمکهزینههای اجتماعی بازگردانده میشود). این طیف، همچنین چون اجرای طرح فوق «دولت را کوچکتر میکند»، یعنی قوانین و پیگریِ اجرای آنها را در خصوص برنامههای موجود کاهش میدهد، حامیِ آن است.[29]
- دو طیف سیاسیِ چپ و راست نظرات متفاوتی دربارۀ میزان دستودلبازیِ دولت در این طرح دارند. بسیاری از افراد در طیف چپ تصور میکنند مبلغ پرداختی از طریق این طرح معادل خواهد بود با میزان درآمدِ پایین[30]، آنطور که مرکز آمار کانادا اعلام میکند.[31] در جدول موجود در لینک مذکور در پانویس[32]، میتوان ملاحظه کرد که این درآمد برای خانوار یکنفره ۲۰ هزار دلار، برای خانوار دو نفره ۳۰ هزار دلار، و برای خانوار چهار نفره ۴۰ هزار دلار در سال محاسبه شده است. در حالیکه، بسیاری از افراد در طیف راست معتقدند این مبلغ باید معادل باشد با میزان کمکهزینههای اجتماعیِ فعلی. در آلبرتا، یک فرد بزرگسال که قابلیت کار کردن دارد میتواند حدود ۸ هزار دلار در سال کمکهزینۀ اجتماعی دریافت کند.[33]
- همۀ مدافعان این طرح در خصوص پیامدهایی که باید از آن انتظار داشته باشیم، همعقیده نیستند. بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، انواع و اقسام انتظارات از این طرح مطرح میشود: آیا پیامد مورد انتظار از اجرای این طرح جبران کاهش انگیزههای اشتغال است؟[34] یا کاهش شرم و تحقیر؟ کاهش فقر؟ کاهش نابرابری در درآمد؟ کاهش نابرابری در ثروت؟ افزایش دستودلبازی برای اختصاص کمکهزینه به کسانی که در حال حاضر کمکهزینۀ اجتماعی دریافت میکنند؟ کاهش عدم امنیت غذایی؟[35] بهبود وضعیت بهداشت و سلامت؟ بهبود وضعیت نظام آموزشی؟ افزایش برابریِ جنسیتی؟ بالابردن سطح سواد؟ کاهش جرائم؟ یا همۀ موارد فوق؟
- مثل بسیاری سیاستگذاریها، این طرح میتواند پیامدهایی غیرمنتظره نیز داشته باشد. این طرح، بهویژه اگر با دستودلبازی اجرا شود، میتواند انگیزههای اشتغال را کاهش دهد. به تعبیری سرراست، اگر این طرح زندگی را برای افرادی که کار نمیکنند راحتتر کند (و شرم و تحقیرِ مربوط به دریافت کمکهزینههای اجتماعی را کاهش دهد) ممکن است برخی کسانی که در حال حاضر در مشاغل کممزد یا پُرمخاطره مشغول به کارند، ترغیب شوند کمتر کار کنند. این دقیقاً همان نتیجهای است که مطالعهای انجامشده در ۲۰۱۳ در این خصوص به آن دست یافت[36]– مطالعهای که با همکاریِ جین اِوس داکلوس[37] انجام شد، که در حال حاضر وزیر خانواده، کودکان و توسعۀ اجتماعی است. او همچنین از جانب ترودو برای «پیشبرد راهبرد کاهش فقر در کانادا»[38] نیز مسؤولیت گرفت. انتظار هرکس از نتایج خوب یا بد از این طرح، بستگی به این دارد که کجای طیف سیاسیِ در میان راست و چپ ایستاده باشد.
- برآورد هزینههای اجرای این طرح دشوار است. در خصوص بودجۀ لازم برای اجرای این طرح، بین دیدگاههای طیفهای چپ و راست تفاوتهای مهمی وجود دارد. با چنین تفاوتهای زیادی در رویکردها، دشوار میتوان هزینههای این طرح را برآورد کرد. برخی هواداران معتقدند که این طرح خرج خودش را درمیآورد و حتا ممکن است به ذخیرۀ پول نیز منجر شود؛ دیگران معتقدند اجرای این طرح مستلزم بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار هزینۀ سالانۀ اضافی (پس از کسر پسانداز حاصل از آن) است.[39] در خلال بحث دربارۀ این طرح، این پرسشهای مهم قابل طرحاند: کدام برنامههای حمایتیِ فعلی ملغا خواهند شد؟ آیا برنامههای مراقبت از سالمندان[40] و کمکهزینۀ تکمیلیِ ثابت[41] هم ملغا خواهند شد؟ آیا بیمۀ بیکاری[42] حذف خواهد شد؟ (در یاداداشتی اخیر در سیبیسی نیوز، دولت انتاریو خاطر نشان کرده است که در اجرای مقدماتیِ این طرح «برنامههای موجود برای کاهش فقر حذف یا ادغام نمیشوند. این طرح برنامهای جبرانی است تا درآمد مشارکتکنندگانِ داوطلب در آن از زیر خط فقر بالاتر برود.»)
اجرای این طرح مستلزم همکاریِ وسیع بیندولتی است. چقدر بهواقع میتوان انتظار داشت همۀ ۱۰ دولت استانی، هر سه دولت حوزهای[43]، و دولت فدرال در خصوص هزینۀ زندگیِ یک شخص در سال به توافق برسند؟ حکومت چطور برای این امر قانونگذاری خواهد کرد؟ چطور مبلغی را که تعیین میشود، خواهد پرداخت؟ چطور آن را مدیریت خواهد کرد؟ آیا در کبِک برنامهای جداگانه اجرا خواهد شد؟ این طرح در اتراقگاههای بومیان چطور اجرا میشود؟ چطور رهبران بومیان مورد مشورت قرار میگیرند و بودجۀ آن از کجا فراهم میشود؟
[1] Nick Falvo، مدیر پژوهش و دادهها در بنیاد بیخانمانهای کلگری. حوزۀ پژوهشیِ وی سیاستگذاریِ اجتماعی، با تمرکز بر فقر، اسکان، بیخانمانی، و کمکهزینۀ اجتماعی است. او دکترای سیاستگذاریِ عمومی از دانشگاه کارلتون دارد و از اعضای شورای سردبیریِ نشریۀ دوزبانۀ Canadian Review of Social Policy است. آدرس او در توئیتر: @nicholas_falvo
[2] Guaranteed Annual Income (GAI)
[3] Hugh Segal
[4] https://news.ontario.ca/mcys/en/2016/6/ontario-moving-forward-with-basic-income-pilot.html
[5] https://www.ontario.ca/page/finding-better-way-basic-income-pilot-project-ontario
[6] http://www.progressive-economics.ca/2013/10/24/social-assistance-in-canada/
[7] برای مروری بر تاریخ تخصیص درآمد سالانۀ ثابت اینجا را ببینید: https://basicincome.org/basic-income/history/
[8] basic income
[9] guaranteed annual income
[10] negative income tax
[11] guaranteed livable income
[12] guaranteed adequate income
[13] social dividend
[14] territorial dividend
[15] state bonus
[16] demogrant
[17] assured annual income
[18] citizen’s wage
[19] https://www.policyalternatives.ca/publications/reports/possibilities-and-prospects
[20] https://www.utpjournals.press/action/cookieAbsent
[22] goo.gl/7w3ZfO
[23] jurisdictions
[26] welfare
[27] work disincentive
[28] means-tested programs
[29]در خصوص حمایت گستردۀ سیاسی از این طرح، ن.ک. goo.gl/18Ni4K و همچنین به https://socialistproject.ca/2016/04/b1241/
[30] low income
[31] https://socialistproject.ca/2016/04/b1241/
[32] https://www12.statcan.gc.ca/nhs-enm/2011/ref/dict/table-tableau/t-3-2-eng.cfm
[33] برای اطلاعات بیشتر در خصوص میزان کمکهزینههای اجتماعی در سطح کانادا ن.ک. Tweddle, Anne et al (2015), Welfare in Canada 2014, Ottawa: Caledon Institute of Social Policy
[34] به هیچ وجه برای من روشن نیست که آیا کانادا بهواقع با مشکل «کاهش انگیزۀ اشتغال» مواجه است یا نه. بنا به پیمایش اخیر مربوط به نیروی کار، در حال حاضر بیش از ۱.۳ میلیون کانادایی فعالانه در جستجوی کارند. آیا بازار کار کانادا به نیرویی بیش از این نیاز دارد؟ برای نتایج این پیمایش ن.ک. http://www.statcan.gc.ca/daily-quotidien/160805/dq160805a-eng.htm
[37] https://pm.gc.ca/eng/minister/honourable-jean-yves-duclos
[38] جالب اینکه او نیز بهتازگی حمایت خود را از طرح تخصیص درآمد سالانۀ ثابت اعلام کرده است. ن.ک. https://www.theglobeandmail.com/news/politics/guaranteed-income-has-merit-as-a-national-policy-minister-says/article28588670/
[39] https://www.policyalternatives.ca/publications/reports/possibilities-and-prospects
[40] https://www.canada.ca/en/services/benefits/publicpensions/cpp/old-age-security.html
[41]https://www.canada.ca/en/services/benefits/publicpensions/cpp/old-age-security/guaranteed-income-supplement.html
[42]https://www.canada.ca/en/services/benefits/ei.html?_ga=1.35882216.956123973.1440606125
[43] territorial government