یکی از مهمترین دستاوردهایی که در مطالعات مدیریتی و روانشناسی به آن بر میخوریم، موضوع خطاهای شناختی یا خطاهای ذهنی است. این مسئله به قدری مهم است که این روزها جز سرفصل تدریس در دانشگاهها نیز قرار گرفته است.
خطاهای شناختی، تا حدودی در بخش عمیق ناخودآگاه ما قرار دارند که به هنگام قضاوت و تفسیر و تحلیل پیرامون یک مسئله خود را نشان میدهند و ما را از مسیر درست دور میکنند.
خطاهای شناختی حاصل یک روز و یک عمر و مختص به دنیای مدرن نیست بلکه، طی زندگی بشر در طول تمام سالها از ابتدای آفرینش تا عصر مدرن، تشکیل شده و توسعه یافته است و حالا به قدری در ذهن ما جا خوش کرده که ما حتی متوجه آن نیز نمیشویم. هرچند که این ارورها همیشه مضر نیست و گاهی برای گذراندن یک موقعیت مفید بوده است.
تاریخچه خطاهای انسانی
برای درک بهتر قضیه، اجازه دهید یک مثال ملموستر بزنیم
هنگام برخورد انسانهای اولیه با اولین میوه قرمزی که دیده بودند، یکی از آنها تصمیم میگیرد تا آن میوه را امتحان کند و مزه آن را بفهمد. فرد پس از چشیدن از میوه قرمز مورد نظر، به دلیل مسموم بودن آن میمیرد. این اتفاق درست جلوی چشم همراهان اون رخ میدهد پس باعث میشود سایر انسانهای اولیه ریسک نکنند و از امتحان کردن هر نوع میوه قرمزی بپرهیزند. این تصمیم نه چندان عاقلانه، در مواقعی جان او را نجات داده و موجب بقای او شده است اما همزمان فرصتهای زیادی را هم از آنان گرفته است.
حالا اگر ما در یک شهر دیگری باشیم و بدی از یکی از مردم آن شهر ببینیم، این موضوع را به کل اهالی آن شهر تعمیم داده و آنان را هم با همین نسبت خطاب میکنیم.
ماجرا همین جا تمام نمیشود بلکه مسائل این چنینی را به اطرافیان خود هم میگوییم و از بین آنان هم افرادی هستند که بیچون و چرا نظر ما را بپذیرند.
تقسیم بندی خطاهای شناختی
برای شناخت بهتر و تشخیص دقیقتر خطاهای ذهنی، تقسیمبندیهایی از آن ارائه شده است. هر چند تعداد این خطاها محدود نیست و گاها مرز مشخصی میان آنان وجود ندارد و برخی دیگری را همپوشانی میکنند اما باز هم تقسیمبندی کمککننده خواهد بود.
دو خطای شناختی «تحریفهای شناختی» و «سوگیریهای شناختی» از میان بقیه سرآمدتر است.
تحریفها و سوگیریهای شناختی اصولا میان همه انسانها وجود دارد و مشترک است و در مرحله ارزیابی بروز پیدا میکند. ممکن است در انسانی قویتر باشد و در دیگری ضعیفتر. این تحریفها باعث میشود یادآوری و ثبت رویدادها به صورت فردیتری تبدیل شود و دچار تحریف گردد.
با وجود اختلافنظرها میتوان گفت اکثریت بر سر تقسیمبندی زیر به اجماع رسیدهاند:
(Overconfidence Bias) اعتماد به نفس بیش از حد
(Confirmation Bias) خطای تایید خود
(Recency Bias) تمرکز بر آخرین اطلاعات
(Anchoring) اثر لنگر انداختن
(Availability Bias) خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس یا
(Cognitive Dissonance) اجتناب از تعارض شناختی
(Stereotype) تفکر کلیشهای یا استریوتایپ
(All or nothing) تفکر همه یا هیچ یا
(Over-generalization) تعمیم دادن یا
درس جبر محیطی در گفتگو (Should Statements) بایدها یا
(Labeling) برچسب گذاری بر روی خود و دیگران یا
(Magnification / Minimization) بزرگنمایی و کوچکنمایی یا
(Disqualifying Positives) حذف رویدادها و اطلاعات مثبت یا
(Jumping to Conclusions) پریدن به نتیجه بدون طی شدن مسیر
(Personalization) شخصی کردن و به خودگرفتن
(Mindreading) ذهن خوانی یا
(Halo Effect) خطای هالهای
چرا شناخت این خطاها اهمیت دارد؟
تمام دانشآموختگان روانشناسی و مدیریت متفقالقول میپرسند که حالا ما همه این خطاها را ریز به ریز و آکادمیک بررسی کردهایم، آیا قادر به تشخیص آن در موقعیتها و حذف آن از الگوی رفتاری خود هستیم؟
همانطور که گفتیم، این خطاها ریشههایی به بلندای تاریخ در وجود و روان ما دارند و حذف کلی آنان غیرممکن است اما میتوان آنها را شناخت و تشخیص داد و به موقع مهار کرد.
معرفی کتاب در زمینه خطاهای شناختی و ذهنی
این موضوع جز موضوعات تخصصی علم روانشناسی است و در مدیریت از آن استفاده میشود. برای همین هم منابع تخصصی و مراجع و مقالات علمی فراوانی در این تاپیک وجود دارد اما اگر بدون پیش زمینهای میخواهید مطالعه در این باره را آغاز کنید دو کتاب تفکر سریع و آهسته از کانمن و کتاب هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی برای مطالعه مناسبند. هر دو به صورت ترجمه شده در بازار وجود دارد.
کتاب تفکر سریع و آهسته علمیتر و پراعتبارتر است اما کتاب هنر شفاف اندیشیدن عمومیتر و آسانتر است.
- عضویت در کانال تلگرام رسانه هدهد کانادا
- هم اکنون شما هم عضو هفته نامه رسانه هدهد کانادا شوید