در ساختار مغز در زنان و مردان تفاوتهای زیادی وجود دارد. هرچند که اکنون، تاکید موج جهانی مردم بر این است که از لحاظ توانایی، جایگاه اجتماعی و حتی در لباس پوشیدن هم باید برابری میان زن و مرد رعایت شود و دنیا دارد به سمتی میرود که دیگر جنسیت عامل جدایی انسانها نباشد، با این وجود همچنان در فیزیولوژیک و ساختار بدن انسانها به لحاظ زن یا مرد بودنشان، تفاوتهای فراوانی وجود دارد. بسیاری از این تفاوتها باعث تاثیر بر عملکرد، رفتار و حتی شخصیت این دو جنسیت میگذارد.
برای مثال همیشه یک ویژگی از زنان وجود دارد که مردان بر آن تاکید دارند. آن ویژگی، بیشتر حرف زدن زنان به نسبت مردان است. البته این یک قضیه قطعی نیست و در واقع، ممکن است شما در اطراف خود با آقایانی در ارتباط باشید که بیشتر از زنان صحبت میکنند. در کل برای بیشتر حرف زدن زنان در کنار دلایل شخصی و فردی که دارند یک توجیه فیزیولوژیکی نیز وجود دارد.
هورمون دوپامین از جمله هورمونهایی است که به هنگام شادی و لذت در بدن ترشح میشوند و فعالیتهایی مانند رقصیدن یا ورزش کردن ترشح این هورمون را افزایش میدهد. میگویند صحبت کردن برای زنان، موجب شادی و لذت است. پس هورمون دوپامین به هنگام این عمل در بدن زنان ترشح میشود و آنان را به بیشتر حرف زدن ترغیب میکند که شاید برای آقایان چنین نباشد و آنان کم حرفی و سکوت را ترجیح دهند.
به طور کلی، ساختار مغز در زنان و مردان به یک شکل است. چیزی که رفتار زنان را از مردان متمایز میکند، ترشح هورمونهای مختلف و میزان آن است.
در هنگام شکلگیری نطفه و تشکیل جنین، دختر یا پسر بودن آن چندان تفاوتی ندارد. در هفتههای اول بارداری همه چیز شبیه به هم است. اما در پایان دوماهگی جنین پسر، هورمون تستوسترون راه خود را به مغز و بدن جنین پیدا میکند. این هورمون که اصلیترین تغییرات را در مردان به ویژه در سن بلوغ بر عهده دارد یک الگوی رفتاری خاصی از خود در سلولهای بدن به جا میگذارد. برخی را در جا از میان میبرد و برخی دیگر را تشدید و تقویت میکند.
چه سلولهایی تقویت میشوند؟ سلولهای مربوط به میل جنسی و بروز خشونت. چه سلولهایی از بین میروند؟ سلولهای مربوط به برقراری ارتباط و تکلم. البته همه آنها از میان نمیرود و همه آنها تقویت نمیشود. شما میتوانید مردانی را ببینید که زیاد صحبت میکنند و خشونتی در وجودشان نیست و میل جنسی آنها متوسط یا حتی کم است. پس نمیشود یک حکم کلی داد.
اما جنین دختر، از ترشح هورمون تستوسترون و الگوی رفتاری سریع و خشن آن در امان میماند و مغزش بدون تغییر به رشد خود ادامه میدهد. برای همین هم زنان در برقراری ارتباط کلامی بسیار موفقتر عمل میکنند.
در واقع مغز انسان، زنانه است و این هورمون تستوسترون به آن شکل مردانه میبخشد.
حالا این مرکز ارتباطی و کلامی در مغز انسان، چه فایدههایی دارد و تفاوتهای خود را کجا بروز میدهد؟
مرکز کلامی مغز در زنان بزرگتر است و مرکز ارتباطی مغز زنان با ۱۱ درصد نورون بیشتر از آقایان فعالتر است. نتیجه این تفاوتها را ما به خوبی در پسر بچهها و دختر بچهها مشاهده میکنیم. دختران زودتر زبان باز میکنند و به حرف زدن میوفتند. دایره لغاتی که زنان در یک موقعیت خاص به کار میبرند، ۲ تا ۳ برابر بیشتر از مردان در همان موقعیت است. زنان سریعتر از مردان صحبت میکنند و جملات خود را به پایان میرسانند.
پس نمیتوان زنان را پر حرفتر و مردان را کم حرف تر دانست. چون میزان گفتگوی آنان به صورت ارادی نیست و یک الگوی کاملا ذهنی است که توانایی بخشهای مختلف مغز آنان را نمایش میدهد.
تحقیقات گسترده بر روی حیوانات نشان داده است که جنس مونث در هر حیوانی، توانایی برقراری ارتباط بهتری دارند و بیشتر آوا تولید میکنند. به عنوان مثال، در میمونها که نزدیکترین نوع حیوانی به انسانها هستند؛ میمونهای مونت در طول روز از ۱۷ لحن برای رساندن منظور خود استفاده میکنند در حالیکه برای میمونهای مذکر این عدد حداکثر به ۶ میرسد. حتی دیده شده که میمونهای نر روزها لب به تولید آوا نگشایند در حالیکه میمونهای ماده همیشه در حال سر و صدا کردن هست.
این بار اگر به کودکان خردسالی در گروه سنی نزدیک به هم برخوردید، به خوبی متوجه خواهید شد که دختران چرا شیرین زبانترند و پسران چرا جنب و جوش بیشتری دارند. هرچند که این مسئله قطعی و صد در صد نیست و دختران و پسران متفاوتتری نیز پیدا میشود اما تغییراتی که در دو ماهگی جنین در شکم مادر رخ میدهد، قابل چشمپوشانی نیست.
در میان روانشناسان معروف، نویسنده کتاب مغز زنانه، دکتر لوان بری زندین، باور دارد این میل به حرف زدنی که برای دختران و زنان چه در سن پایین چه در سنهای بالاتر، تنها تلاش برای برقراری ارتباط و رساندن منظور و مقصود خود نیست بلکه نوعی لذت حاصله از ترشح دوپامین است که در یک کلام حال آنان را بهتر میکند.
دانستن این مطلب به خصوص در میان زوجین بسیار اهمیت دارد. چون اگر زنان بدانند مردان قادر به بیشتر صحبت کردن از حد عادی نیستند و مردان بدانند زنان بیشتر صحبت نمیکنند و فقط عملکرد طبیعی مغزشان را انجام میدهند، آن وقت شاید دیگر شاهد جملاتی مانند تو چقدر حرافی یا چرا با من حرف نمیزنی دیگه دوستم نداری، نباشیم!
البته همانطور که زنان برای بهبود و حفظ آرامش رابطه سعی میکنند، همپای مردانشان با مسائل جنسی هماهنگ باشند، مردان هم بهتر است تلاشی برای برقراری ارتباط و حرف زدن با زنان انجام دهند. چرا که ارزش هر دو در طرف مقابل یکسان است.
در کتاب مغز زنانه، نویسنده به یک توانمندی دیگر زنان اشاره میکند که آنان را در برقراری ارتباط موفقتر میسازد و آن هم توانایی ذهنی چهرهخوانی و برقراری ارتباط چشمی با طرف مقابل است.
وقتی که ما خردسال هستیم، سعی میکنیم از حالات چهره پدر و مادر، معلم و اطرافیان خود بفهمیم که چه حسی دارند یا به چه چیزی فکر میکنند. در واقع تصاویر و حافظه تاثیری برای کودکان بسیار پر اهمیت است. اما هر چه بزرگتر میشویم، این کنجکاوی در ما کمتر میشود. در مردان تقریبا از بین میرود اما در زنان به قوت خود باقی میماند.
زنان راه ارتباط و دریچه ورود به قلب آدمی را چشمها میدانند درحالیکه مردها احساس نیاز به برقراری ارتباط چشمی ندارند. وقتی زنان با همسرانشان صحبت میکنند دوست دارند او به چشمانشان نگاه کند ولی مردان چون خود چنین نیازی ندارند، برای همسرشان هم چنین کاری نمیکنند.
درک این نیاز و تلاش برای کاری که در الگو و ساختار ذهن زنانه و مردانه ما نیست اما برای خوشحالی طرف مقابلمان به انجام آن تن میدهیم، میتواند بسیاری از اختلافات میان زوجین و در واقع زنان و مردان را حل و فصل کند.
تفاوت ساختار مغز در زنان و مردان به بیشتر جنبهها و ابعاد زندگی آنان سرایت میکند. برای همین هم معمولا و نه قطعا، زنان احساس نیاز بیشتری به حمایت شدن دارند حتی اگر آن حمایت برای آنان ضروری نباشد. مردان هم نیاز بیشتری به مدتی تنها ماندن و استقلال خود دارند.
یکی از اختلافاتی که بین زوجین است، بیتوجهی به همین نیازهای اساسی است. زن نیاز به توجه و مخاطب واقع شدن دارد. دوست دارد بیشتر در اجتماعهای کوچک و بزرگ ظاهر شود و بیشتر معاشرت کند. اما مرد از همراهی همسرش خسته میشود. میخواهد تنها بماند و انزوا برای او خوشایند است. حتی تحقیقات نشان داده زنانی که در محیطهای اجتماعی بیشتری معاشرت میکنند، بارداری سالمتری دارند.
اگر زن و مرد به این نیازهای هم احترام بگذارند و اجازه دهند طرف مقابلشان زمانی را هم به خود اختصاص دهد، شاید خیلی از مشکلات دیگر تکرار نشود. دیگر سطح استرس یکی و عصبانیت دیگری بالا نمیرود و طرفین به علاقه خود و همسرشان شک نمیکنند.
این مسئله البته با تغییر سبک زندگی و تلاش برای کنار گذاشتن تفاوتها، دستخوش تغییر شده است. برای همین هم با امروزه دختران مستقلی را میبینیم که تنهایی خود را دوست دارند و مردان وابستهای که نیاز به حمایت شدن دارند. در کل نظریات قطعی وجود ندارد و بیشتر بر اکثریت قابل تعمیم است. اما شناخت و درک طرفین کلید حل همه مشکلهاست.
- عضویت در کانال تلگرام رسانه هدهد کانادا
- هم اکنون شما هم عضو هفته نامه رسانه هدهد کانادا شوید