کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت (Xavier Crement) است. این کتاب ابتدا در سال 1990 با عنوان کامل (Asshole No More; The Original Self-Help Guide for Recovering Assholes and Their Victims) منتشر شد و پس از شهرت و موفقیتی که کسب کرد در نسخه بعدی در سال 1992 در نسخه دیگری به نام (Assholes Forever (The Asshole Saga, Volume 2)) ادامه یافت. نسخه سوم کتاب در سال 1994 با نام (The Asshole Conspiracy (The Asshole Conspiracy, Volume 3)) منتشر شد و در سال 2010 نسخه آخر آن با عنوان (The Bulletproof A**hole) به طرفداران کتاب عرضه شد.
این کتاب برای اولین بار توسط محمود فرجامی به زبان فارسی و با عنوان “بیشعوری” ترجمه شد. اين کتاب درباره بيشعوري در دوره معاصر است. بيشعوري! و تاثير عميقي که بيشعورها با نفوذ در اجتماع، سياست، علوم، تجارت، دين و امثال اينها در دنياي معاصر مي گذارند.
کتاب بیشعوری مجموعه اشاراتی به آن بخش از رفتارهای ما انسانهاست که کسان دیگر را می آزارد و آنها را می رنجاند و به حق که این عین بی شعوری است . کتاب با پرداختن به رفتارهای اینگونه و دسته بندی آن به عنوان سطوح و انواع بی شعوری آنها را سازماندهی کرده و خواننده را از میزان آزاری که آن رفتارها می توانند به سایرین برساند آگاه می کند. رفتارهایی که بخشی از آنها در هریک از ما هست و نمی توان وجودش را انکار کرد و به حق نشان از بی شعوری است، اما باز هم به استناد همین کتاب درجه بندی هایی برای آن بیشعوری وجود دارد.
به نظر نويسنده، بيشعورها احمق نيستند، اتفاقا بيشتر آنها نابغه اند؛ اما نابغه هايي خودخواه؛ مردم آزار، با اعتماد به نفس بالا و البته وقيح که نتيجه تيزبازي هايشان در نهايت به ضرر خودشان و اطرافيانشان مي شود. نويسنده اعتقاد دارد که بيشعوري يک بيماري مسري است و دارد دنيا را تهديد مي کند. بايد کاري کرد والا بيشعورها دنيا را نابود مي کنند!
تصویر روی جلد کتاب اثر معروف نقاشی “ادوارد مونک” نروژی از نقاشان سبک پست امپرسیونیسم با نام “جیغ” است. مونک یکی از منتقدان اخلاقی انسان نوین نیز به شمار می رود و موضوعات مهم آثارش عبارتند از رنج، مرگ و عشق فاسد؛ موضوعاتی که ارتباط مستقیم با “Assholism” یا بیشعوری دارند.
محمود فرجامی در بلاگی که به خاطر این کتاب ساخته است نسخه کامل آنرا برای دانلود در اختیار خوانندگان قرار داده است.
قسمت هایی از این کتاب را در زیر میتوانید مطالعه کنید:
نویسنده کتاب در مقدمه کتاب از نحوه متوجه شدن خود نسبت به این بیماری در وجود خودش پرده بر می دارد: من بیست سال آزگار یک بیشعور تمام عیار بودم و به نشانه های آن می پردازد. از نظر او بیشعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملاً ارادی و عمدی از خود بروز می دهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلباً بسیار خوشحال است. البته تعریف این واژه بسیط, کار سختی است و بهتر است که به وسیله نشانه های آن مشخص شود. ولی من همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و یک قید جدید به همین تعریف نصفه و نیمه اضافه می کنم و آن هم اضافه شدن کلمه “خود” به تعریف است زیرا که چه بسیار آزارها که در نتیجه بیشعوری به خود آدم وارد می شود و دیگران روحشان هم خبردار نمی شود و لذا به نظرم رسید که یک قسم جدید به نام بیشعور خودآزار جایش در کتاب خالیست.
واقعیت تلخ آن است که بوی گند بیشعوری از سراسر دنیای ما به مشام می رسد و اگر برای زدودن آن کاری نکنیم , به فاجعه خواهد انجامید. فاجعه آن وقتی است که دیگر این بو را احساس نکنیم به این دلیل که شامه مان به آن عادت کرده است. بویی حس نمی کنید؟
برخی خصوصیات و نشانه های عام بیشعوری که می توان از کتاب استخراج نمود عبارتند از:
خودپسندی فجیع، نفرت انگیزی بی حد، خیرخواهی متکبرانه، کسب قدرت با خوار و خفیف کردن دیگران، امتناع از صفات اصلی انسانی، سوءاستفاده بیرحمانه از آدم های ساده، مراقبت خواهی، حالت تهاجمی داشتن، تعصب فکری، وقاحت، انکار، حرافی، عصبانیت، عدم فداکاری، غرزدن، و…
بیشعورهای تجاری از قدرت فقط برای خود شیفتگی و خودرایی بیشتر استفاده می کنند. وقتی یک نفر با کمبود لیاقت و توانایی اصرار داشته باشد که در جلسات، مذاکره و محاسبات به هر نحوی کارش را پیش ببرد، باید کمبودهایش را با حقه بازی و حرافی و بلوف زدن جبران کند. بیشعورهای گُنده گو از همین جا پیدا می شوند.
آنها میدانند که در اکثر محیطهای کاری ژست نقش اساسی را دارند و بنابراین به گونه ای رفتار میکنند که انگار همه چیز دان اند. این بیشعورها خودشان را در برانگیختن دیگران (چرندگویی)، خلاقیت ( دزدیدن ایدههای دیگران)، تعامل (ارعاب دیگران) و مدیریت (سرپوش گذاشتن بر گندکاریهایشان) خبره نشان میدهند.
بیشعوری یک مرض نیست، یک خصیصه است. ادعای شعور اولین حرکت یه بی شعوره …!
بیشعور در همه زمینه ها اظهار نظر میکند و وارد میشود. به تنهایی خیلی چیزها رو میداند و به حال دیگران افسوس میخورد.
آنها حق دارند که هر قاعده ای را بنا به مصالح خود تغییر دهند.
هرگز نباید به خاطر چیزی از آنها انتقاد کنید.
دو شگفتی بزرگ جهان, اهرام مصر و مجسمه ابوالهول نیستند آنها عبارتند از اینکه 1) چرا بیشعورها به خودشان حق می دهند که اینقدر نفرت انگیز رفتار کنندد؟ 2) چرا از یادآوری این نکته اینقدر می رنجند؟
بیشعور در یک جلسه شروع به اظهارنظرمیکند که در طی آن مشخص میشود ایشان به تنهایی به اندازه جمع حاضر درباره موضوع جلسه صاحب ایده هستند.
بیشعوری حماقت نیست و بیشتر بیشعورها نهتنها احمق نیستند که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خودخواهی، وقاحت و تعرض آگاهانه به حقوق دیگران کهبنمایههای بیشعوری است
و اینکه بیشعورها با خیانت چندان مشکلی ندارند البته تنها از جانب خودشان!