این هفته مطالب رسانه هدهد را با یک نامه ارسالی یکی از فعالین جامعه ایرانیان مونترال به پایان میرسانیم:
سلام و عرض ادب.
به عنوان یکی از فعالین دانشجویی و با سابقه همکاری با اکثر مراکز ایرانی مونترال و همچنین یکی از ایرانیان بازدید کننده از رژه روز کانادا درخیابان سنت کترین، مقاله ای درباره کاروان ایران و چرایی مشارکت کم و نمایش نسبتاً ضعیف آن نوشتم که دوست دارم به عنوان پیامی به گوش دست اندرکاران برنامه برسانم و درضمن تحلیل خودم را در معرض قضاوت عمومی هم قرار بدهم. از این رو، وب سایت هدهد را گزینه ای مناسب برای چاپ مقاله دیدم.
با توجه به آشنایی مختصر و دورادور بنده با اکثر دست اندرکاران کاروان ایران و احتمال ملاقات مجدد با آنان در ایونت ها و مناسبت های آینده، ترجیح میدهم مقاله من با اسم مستعار چاپ شود تا زمینه دلخوری شخصی و یا ایجاد تنش در روابط دو طرفه بنده با دوستان پیش نیاید. گرچه به زعم خودم ، متن مقاله سراسر مؤدبانه و بر اساس نقد دلسوزانه است و سعی داشته ام عقاید سیاسی و یا گروهی اثری در تحلیلم نداشته باشد ، ولی از واکنش منفی دست اندرکاران یا حامیان متعصب آن که قبلاً سابقه داشته بیم دارم و ضمن آن نمیخواهم در معرض برچسب های سیاسی هم قرار گیرم.
بنابراین با توجه به پیشنهاد جناب آقای محمد راد (صفحه فیس بوکی راهنمای کار مونترال) ضمن ارسال مقاله خدمت شما، درخواست دارم نظر خود را درباره خود مقاله و همچنین امکان انتشار آن با اسم مستعار اعلام بفرمائید.
با تشکر
همزمان با افزایش چشمگیر حضور هموطنان ایرانی به مونترال در چند سال اخیر، برنامه های مناسبتی، گردهمایی ها و جلسات آموزشی، تفریحی در جامعه ایرانی هم روندی افزایشی داشته که نوید مشارکت بیشتر آنان و تسهیل ارتباط و سازگاری با جامعه میزبان را میدهد. در این میان، انجمن های ایرانی نقش پر رنگ تری در فستیوال ها و جشن های ملی کانادا و مونترال پیدا کرده اند و به نمایندگی از جامعه ایرانی هر کدام در حد بضاعت خود سعی در ایجاد ارتباط با جامعه میزبان و دیگر مهاجرین و معرفی فرهنگ و هنر ایرانی و آداب و رسوم ملی داشته اند. تجربه های موفقی چون غرفه ایران در فستیوال شرق (Orientalys) ، غرفه ایران در فستیوال ویکند دو موند (Weekeend du monde)، فلش ماب نوروزی در Place des Arts ، جشن سپاس، برپایی سفره هفت سین های متعدد در دانشگاه ها و بازارچه های نوروزی، جشن مهرگان، برپایی گالری های متعدد نقاشی و … از هنرمندان ایرانی و امثال آن، تنها بخشی از نمونه های اخیر این مشارکت و تلاش برای زنده نگاه داشتن نام “ایران” در فستیوال ها و مناسبت های بین المللی بوده است.
خوشبختانه به همت تعدادی از ایرانیان وطن دوست در سه چهار سال اخیر، زمینه حضور کاروان “ایران” در رژه روز ملی کانادا در خیابان سنت کترین مونترال نیز فراهم شده است که جای مباهات و افتخار دارد. نگارنده با علم به محدودیت های مالی، زمانی ، نیروی انسانی و امکانات و همچنین دشواری های اجرایی که در مسیر اینگونه حرکت ها وجود دارد، لازم میدانم از تلاش و پیگیری چند ماهه دست اندرکاران “گروه همبستگی ایرانیان” و هموطنانی که در راه اندازی کاروان “ایران” مشارکت نمودند، قدردانی و تشکر نماید. در این میان، در ذهن بسیاری از ایرانیانی که برای تماشای مراسم رژه امسال یا سال گذشته به خیابان سنت کترین آمده بودند و امکانات، نظم، لباسهای متحدالشکل و یا سنتی، تعداد نمادها و اعضای کاروان دیگر کشورها را دیده بودند، سوالی نقش بست و آن این که : “آیا واقعاً بضاعت و استحقاق کاروان ایران همین قدر است؟”. گرچه کاروان ایران در رژه امسال به لطف انتخاب ترانه های شاد و پرشور و سیستم صوتی مناسب، توانست توجه های زیادی را به خود جلب و شوری در میان مخاطبین ایجاد کند، ولی تعداد افراد ملبس به لباس محلی و یا نمادهای ملی و … بسیار ناچیز بود که با در نظر گرفتن تعداد چند ده هزار نفری مهاجرین ایرانی مقیم مونترال، انتظار مشارکت بیشتری می رفت.
همان طور که اشاره شد سابقه حضور کاروان ایران در این رژه سالانه چندان زیاد نیست و مطمئناً دست اندرکاران در تلاشند که با دریافت نظرات و انتقادات دلسوزانه، زمینه حضور بهترو باشکوه تر کاروان ایران را در این مراسم فراهم کنند اما واقعاً دلیل مشارکت حداقلی هموطنان در چنین مراسم مهمی با میلیون ها بازدیدکننده، که برای ما ایرانی ها جنبه حیثیتی دارد چیست؟ چرا با وجود اعلام فراخوان مشارکت در روزنامه های فارسی زبان و رسانه های مجازی، باز هم مشارکت هموطنان به خصوص سیل عظیم جوانان و دانشجویان فعال، خلاق و با انگیزه ایرانی در این مراسم در حد صفر است؟ شاید فعالین اجتماعی جامعه ایرانی و دیگر صاحب نظران، بتوانند چندین پاسخ برای اینگونه سؤالات داشته باشند ولی به زعم نگارنده یکی از دلایل عدم مشارکت نسل جوان ایرانی در کاروان ایران، استفاده از پرچم غیر رسمی ایران (شیر و خورشید) به جای پرچم رسمی ایران که در مجامع بین المللی شناخته شده است می باشد. تحقیق شفاهی نگارنده و مجموع شنیده ها و فیدبک ها حاکی از علاقه وافر جمعی از هموطنان و حتی اقدام آنان برای پیوستن به کاروان ایران بوده که با اطلاع یافتن از پرچم کاروان و پافشاری دست اندرکاران برای حفظ آن، مجبور به کناره گیری و عدم مشارکت شده اند. به نظر میرسد، نسل جوان و ایرانیانی که در سال های اخیر به مونترال مهاجرت کرده اند، با وجود تنوع سلایق فرهنگی و سیاسی، چندان تمایلی به حضور در کاروانی با نمادی غیر رسمی و ناشناخته برای اکثریت مخاطبین و تماشاگران رژه، ندارند. علاوه برآن، با توجه به پوشش وسیع خبری این رژه در رسانه های جمعی قصد ندارند دچار برچسب سیاسی خاص و عواقب احتمالی آن بشوند. با این تحلیل، این نگرانی و عدم تمایل به مشارکت در کاروان ایران طبیعی و قابل توجیه به نظر میرسد. در غیر این صورت بعید است نسل جوانی که در دیگر فستیوال ها و برنامه های ملی و سنتی ایران، چه در انجمن ها و مراکز ایرانی و چه در دانشگاه ها آنقدر فعال و با انگیزه حضور داوطلبانه و عاشقانه دارند، نسبت به کاروانی که قرار است “همه” جامعه ایرانی مونترال را در رژه سالانه روز کانادا نمایندگی کند، بی تفاوت باشند.
ممکن است بعضی دوستان استدلال کنند که سابقه پرچم شیر و خورشید در ایران از نظر تاریخی بیشتر از پرچم فعلی است. اما به گواه همان تاریخ، همواره معیار رسمی بودن پرچم نه سابقه تاریخی بیشتر، بلکه به رسمیت شناخته شدن آن توسط مجامع بین المللی در هر دوره زمانی بوده است. آن هم برای کشوری که فعلاً نه درگیر جنگ داخلی و خارجی است و نه در شرف تغییر نظام سیاسی که تغییر پرچم در آینده نزدیک محتمل باشد. پرچم رسمی هر کشوری “نماد” آن کشور است و در مجامع بین المللی ثبت و شناخته شده است. این نماد بیشتر از آنکه حکومت و نظام سیاسی آن کشور را نمایندگی کند و یا نشانه تأیید سیاست های آن نظام باشد، هویت آن کشور و نماد اتحاد و همبستگی مردم آن کشور در سرتاسر جهان است و اینکه تحت تأثیر عقاید شخصی سیاسی یا مذهبی گروه “همبستگی ایرانیان مونترال” یا هر گروه دیگری قرار گرفته و دچار تحریف شود، از نظر منطق و خرد جمعی قابل تأیید نیست. به ویژه، اگر آن گروه یا انجمن به نام “ایران” و به نمایندگی از کل جامعه ایرانی در یک فستیوال بین المللی و با حضور دیگر کشورها با پرچم رسمی شان شرکت کرده باشد. فستیوال و مراسم رژه ای که اساساً هدفش فرهنگی و هنری است و ماهیت آن با راهپیمایی ها و تجمعات سیاسی که در عرف جهانی، محلی برای اعلام مانیفیست سیاسی، مذهبی و صنفی است کاملاً متفاوت است.
نگارنده، ضمن تأکید مجدد بر لزوم تقدیر از همه تلاشهای خالصانه گروه همبستگی ایرانیان و انجمن های ایرانی مخصوصاً پیشکوستان جامعه ایرانی که پس از سالها همچنان قلبشان برای ایران و ایرانی می تپد، از دست اندرکاران دلسوز تقاضا دارد واقعیات امروز جامعه ایرانی و تفاوت آن با گذشته را مشاهده نموده و در جایگاه نمایندگی جامعه ایرانی، نظرات شخصی و مانیفیست های سیاسی مذهبی خود و انجمن مربوطه را در اینگونه حرکتهای ملی و جمعی دخالت ندهند. و اینکه اگر واقعاً فقط به اعتلای نام “ایران” و “همبستگی ایرانیان” می اندیشند، شرایط مشارکت هر چه بیشتر جامعه ایرانی مونترال را در کاروان سال آینده و برنامه های مشابه فراهم نمایند. بدین ترتیب، مطمئناً زمینه همبستگی و همدلی جامعه ایرانی در آینده نزدیک تر قابل تحقق خواهد بود.
نوشته مهرداد گیوی فعال مونترالی
از آنجایی که آقای محمد راد یکی از افرادی بودند که در ابتدای این متن به ایشان اشاره ی شد. لذا در آخر نظر وی را نیز جویا می شویم:
باسپاس و حسن نظر این دوست عزیز که رسانه هدهد را مانند خانه خود برای بیان حرف های خود انتخاب کرده اند لازم میدانم اشاره کنم که بدون هیچگونه دخل و تصرفی در متن این همشهری عزیزمان آنرا منتشر کردیم. یکی از اهداف رسانه هدهد قطعا این است که بدون سانسور کردن هیچگونه مطلبی بازتاب دهنده عقاید و نظرات مخاطبین خود باشد. اما در مورد مواردی که این دوست عزیزمان فرمودند باید این نکته را اضافه کرد که متاسفانه هیچگونه دعوتی از فعالین اجتماعی توسط انجمن مربوطه نشد و با اینکه به خوبی از کم و کیف جلسات تشکیل شده و تمامی افرادی که در آن جلسات برای تصمیم گیری حضور داشتند با خبر بودیم اما این انتظار میرفت که دعوت کننده تمامی فعالین اجتماعی شهر باشند.
صحبت ها و موارد بسیار زیادی است که قطعا باید با یک نگاه موشکافانه بیان گردد که قطع به یقین در موقعیت های مناسب و به تدریج به زوایای پنهان و آشکار این ماجرا بیشتر پرداخته خواهد شد.
پس از رخدادن این تراژدی ( به دلیل جویا نشدن نظرات اکثریت جامعه) در سطح جامعه ایرانی مونترال تلاش های اولیه نسبتا زیادی در راستای ایجاد همدلی و گذاشتن مرهمی بر روی این زخم توسط بنده و همکاران صورت گرفته و در آینده نیز صورت خواهد گرفت.
باید اضافه کرد که این هنوز برای جامعه ایرانی ساکن در این کشور درد است که یکی از بانک های مستقر در کانادا حساب یک شهروند را در سال 2016 به دلیل تابعیت دوگانه ایرانی و کانادایی ببندد. خبری که حدودا کمتر از یک هفته پیش در همین رسانه منعکس گردید. (برای دیدن این خبر اینجا را ببینید)
در پایان باید متذکر شوم که جامعه ایرانی ساکن مونترال پیش از این چندین واقعه تلخ را سپری کرده است که باعث بروز سستی در اعتماد و همدلی ساکنین این شهر شده است و هنوز اثرات مخرب آن در سطح شهر کاملا نمایان است، لذا امیدواریم که حداقل خوانندگان این متن بتوانند با کمی صبوری سعی در پذیرفتن واقعیت های روز جامعه خود را داشته باشند و با اینکه پیش از این نیز گفته ام مجدد تاکید می کنم که دنیای اکنون دنیای جدیدی است. دنیایی است که در آن کینه و نفرت پراکنی جایی ندارد و انسانها دیگر به دنبال جنگ و کودتا و تجزیه طلبی نیستند. به دنبال ساختن پل های جدید هستند نه درست کردن دیوارها و مرزهای جدید.
تن سپرکردیم پیش تیر باران جفا / هرچه زخم آید ببوسیم و ز مرهم فارغیم (خاقانی)