محمّدعلی بهمنی، شاعر و غزلسرای ایرانی بعد از ۲ بار سکته ۹ شهریور امسال دیده از جهان فروبست. محمدعلی بهمنی بیش از ۱۴ مجموعه شعر دارد که هم خوانندگان قبل و بعد از انقلاب آنها را خواندهاند و امروزه کمتر کسی است که او را نشناسد.
کودکی و خانواده محمدعلی بهمنی
محمدعلی بهمنی متولد ۲۷ فروردین ۱۳۲۱ بود. خودش در این رابطه گفته است:
«دو ماه به زمان تولّدم باقیمانده بود که برادرم در اندیمشک بیمار شد. در نتیجه خانواده به عیادتش رفتند که در بین این راه در قطار بهدنیا آمدم به همین دلیل محل تولدم در شناسنامه اندیمشک است.» البته فقط ۱۰ روز یا یکماه را در آنجا سپری کردیم. اصالتا تهرانی هستیم. پدرم برای ده ونک و مادرم برای اوین است ولی ساکن بندرعباس بودیم.
دوران کودکی را در شمیرانات – تهران، شهرری، کرج و… بهصورت پراکنده بودیم. چون پدرم در راهآهن بود، مأموریتهای ایستگاهی داشت. از سال ۱۳۵۳ به بندرعباس رفتم.
فعالیت حرفهای محمدعلی بهمنی در قبل و بعد از انقلاب
شاید بتوان گفت فعالیت محمدعلی بهمنی به دو دوره قبل و بعد از انقلاب تقسیم میشود. او در کودکی با فریدون مشیری در یک چاپخانه کار میکرد که با مسئول صفحه شعر و ادب هفتتار چنگ مجله روشنفکر بود، آشنا شد.
نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰ درحالیکه فقط ۹ سال داشت، در مجله روشنفکر به چاپ رسید. شعرهای وی از همان زمان تاکنون بهطور پراکنده در بسیاری از نشریات ایران و مجموعه شعرهای مختلف انتشار یافته است.
محمدعلی بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. همچنین برنامه صفحه شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه داده است. بهمنی در سال ۱۳۷۴ همکاری خود را با هفتهنامه ندای هرمزگان آغاز میکند. همچنین صفحهای تحت عنوان تنفس در هوای شعر را هر هفته در پیشگاه مشتاقان خود قرار میدهد. وی از سال ۱۳۵۳ ساکن بندرعباس شد.
بعد از پیروزی انقلاب، به تهران آمد و مجدداً در سال ۱۳۶۳ به بندرعباس عزیمت کرد. همچنین محمدعلی بهمنی در آنجا ساکن و مسؤول چاپخانه دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات چیچیکا (در گویش بندرعباسی به معنی قصّه) در بندرعباس شد.
عشق از جمله مضمون غزلهای اوست. بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. آنچنان که خود او میگوید: جسمم غزل است امّا روحم همه نیمایی است در آینه تلفیق این چهره تماشایی است.
قصه ترانه رودخونهها
ترانه «رودخونهها منم میخوام راهی بشم / برم به دریا برسم ماهی بشم» که در سال ۱۳۵۳ منتشر شد به دلیل این که میگفتند به غرق شدن صمد بهرنگی در رودخانه ارس اشاره دارد و با الهام از آن واقعه سروده شده بسیار معروف شد. البته آهنگسازی و اجرای رامش هم هر دو مکملی بر این قضیه بودند.
در آن زمان آهنگ رودخونهها یک مگا هیت (یک رمان، فیلم، موسیقی و آلبوم و کنسرت بسیار موفق و محبوب با فروش بسیار زیاد) واقعی بود. همچنین اسم محمدعلی بهمنی به عنوان نویسنده ترانه آن را مطرح کرد.
بعد از انقلاب هم با مجموعه آثاری متعددی که ناصر عبداللهی از اشعار او خواند و یا آهنگ معروف دهاتی با صدای شادمهر عقیلی باز در میان اهالی شعر و موسیقی بسیار مورد توجه قرار گرفت.
حواشیهای محمدعلی بهمنی
یکی از اتفاقاتی که در دوران ریاست محمدعلی بهمنی بر شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد بسیار سروصدا کرد اختلاف او با ترانهسراهای جوان ازجمله یغما گلرویی بود که به شدت به این شورا تاخت.
از دیگر حواشی دوران ریاست بهمنی بر شورای شعر و ترانه ارشاد، دفاع سرسختانهی او از غزل پست مدرن با جملهی «اگر حافظ هم امروز بود غزل پست مدرن میگفت» بود.
در نهایت محمدعلی بهمنی در شهریور ۱۳۹۷ با انتشار مطلبی، خداحافظیاش از ریاست شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را اعلام کرد. همچنین در انتهای یادداشت خود نوشت: «من باآگاهیِ اشتباهم از قبول (ریاست شورای ترانه) نه بهدلیل این که شش ماه است حقوقی دریافت نکردهاند فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم با شرم خداحافظی میکنم.»
جوایز و افتخارات
محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۷۸ تندیس خورشید مهر بهعنوان برترین غزلسرای ایران را دریافت کرد. در سال ۱۳۸۳ همزمان با برگزاری ششمین کنگرهی سراسری شعر و داستان جوان در بندرعباس نکوداشت محمدعلی بهمنی برگزار شد.
«بهروز ثروتیان» کتابی تحت عنوان لذت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی نوشته است. همچنین در آن به تجزیه و تحلیل شعر محمدعلی بهمنی میپردازد. این کتاب در سال ۱۳۸۹ توسط انتشارات شانی چاپ و منتشر شده است.
سال ۱۳۹۷ کتاب «روزگار من و شعر» زندگینامه محمدعلی بهمنی؛ به قلم «احمد امیرخلیلی» توسط انتشارات نگاه و سال ۱۳۹۸ بهصورت کتاب گویا با صدای «بهروز رضوی» منتشر شد.
آثار مجموعه شعر محمدعلی بهمنی
- باغ لال (۱۳۵۰)
- در بیوزنی (۱۳۵۱)
- عامیانهها (۱۳۵۵)
- گیسو، کلاه، کفتر (۱۳۵۶)
- گاهی دلم برای خودم تنگ میشود (۱۳۶۹)
- دهاتی (۱۳۷۷)
- غزل (۱۳۷۷)
- شاعر شنیدنی است (۱۳۷۷)
- عشق است (۱۳۷۸)
- نیستان (۱۳۷۹)
- کاسهی آب دیوژن، امانم بده (۱۳۸۰)
- این خانه واژههای نسوزی دارد (۱۳۸۲)
- من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم (۱۳۸۸)
- غزل زندگی کنیم (گزیده غزل) (۱۳۹۲)
نمونه شعر محمدعلی بهمنی
بهار، بهار!
پرنده گفت یا گل گفت؟
خواب بودیم و هیچکی صدایی نشنفت!
بهار بهار…صدا همون صدا بود
صدای شاخهها و ریشهها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی!
صدات میاد اما خودت کجایی؟
وا بکنیم پنجرهها رو یا نه؟
تازه کنیم خاطرهها رو یا نه؟
بهار اومد لباسِ نو تنم کرد
تازهتر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عید و آورد از تو کوچه تو خونه
حیاط ما یه غربیل
باغچهی ما یه گلدون
خونهی ما همیشه
منتظر یه مهمون
بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصهها بود
خواب و خیالِ همه بچهها بود
یادش بخیر بچه گیا چه خوب بود
حیف که هنوز صُب نشده غروب بود
آخ که چه زود قُلّکِ عیدیامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفارو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
چقدر دلم فصل بهارو دوس داشت
وا شدن پنجرهها رو دوس داشت
بهار اومد پنجرهها رو وا کرد
منو با حس دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد
حیف که همه ش سوال بیجواب شد
دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صب تا شب دنبال آب و نون بود
بهار اومد اما با دست خالی
با یه بغل شکوفهی خیالی
بهار بهار گلخونههای بیگل
خاطرههای مونده اونور پل
بهار بهار یه غصهی همیشه
منظره هایِ ماتِ پشتِ شیشه
بهار بهار حرفی برای گفتن
تو فصل بیحوصلگی شکفتن
بهار بهار پرنده گفت یا گل گفت
ما شنیدیم هر کسی خوابه نشنفت
سعید راد، از قهرمانی در بولینگ تا ستاره شدن در سینما
منبع: عصرایران