به بهانه اجرای تئاتر عروسی خون در مونترال – نقدی بر این اجرا – نمایش عروسی خون در مونترال در تاریخ های دوم و سوم و چهارم نوامبر به روی صحنه رفت.
نویسنده متن: علی
بی تعارف با شما نسبت به انتشار مطالب، باز نشر مطالب، داستان ها و نوشته های مخاطبین رسانه هدهد کانادا می پردازد و بدیهی است که این رسانه هیچگونه مسئولیتی در قبال نوشته های منتشر شده در این صفحه ندارد بی تعارف با شما صفحه ای است که می توانید نوشته های خود را در آن منتشر کنید.
پاسخ کارگردان این تئاتر در مونترال به نقد زیر در صفحه بی تعارف با شما (یک روز پس از انتشار این مطلب)
عروسی خون نمایشنامهای تراژیک اثر فدریکو گارسیا لورکا، نویسندهٔ اسپانیایی است. این اثر که توسط احمد شاملو ترجمه شده است. بارها و بارها به زبانهای مختلف بر روی صحنه رفته است ،شنیدن نام لورکا و عروسی خون و احمد شاملو فارغ از نام کارگردان، می تواند بهترین دلیلی باشد تا هر علاقمند به هنر تئاتر را به سالن اجرای نمایش سوق دهد.
به عنوان کسی که بیش از بیست سال در این عرصه به فعالیت مشغولم از دیدن چنین اجرایی بسیار جا خوردم ،بر آن شدم تا با نوشتن چند خط در مورد این نمایشنامه و این اجرا نظر شخصی خودم را به عنوان یک مخاطب با مخاطبان هدهد نیز در میان بگذارم با این امید که باب گفتمان و انتقادات سازنده گشوده شود.
بی شک میتوان عروسی خون لورکا را در زمره بهترین و شاعرانه ترین نمایشنامه های قرن بیستم قرار داد. اثری که جزو سه گانه های روستایی لورکا همراه “یرما” و “خانه برناردآلبا “به شمار می رود که در هر سه ، شخصیتهای درام لورکا خسته از بار سنگین آداب و رسومی که به دوش میکشند باز به آن گردن می نهند . سر تسلیم فرود آوردن مادران به این سنن خانوادگی ، مرگ یا قربانی شدن اجتناب ناپذیر فرزندانشان را به دنبال دارد .
متن زیبای نمایشنامه بر روی یک زن و دو مرد که او را دوست دارند متمرکز است. این نمایشنامه هنجارهای اجتماعی را مورد کنکاش قرار می دهد ،هنجارهایی که بازیگر زن را از بودن با مردی که دوستش می دارد باز می دارد. قدرت میل و تمنا را مورد بررسی قرار می دهد ، و عواقب نقش های جنسیتی و انزوا را به نمایش می گذارد.
در مقدمه کتاب آمده است، “لورکا در عروسی خون به زیباترین بیان، نفرت عاشقان راه انسانیت را از ظواهر دست و پاگیر اجتماعی و قراردادهای آن که در بیشتر مواقع زنجیری به پای بشریت است، نشان میدهد.”
برخی از تم های موجود در عروسی خون عبارتند از چرخه حیات،گذر زمان، انتخاب، فریب، سرنوشت و طبیعت. چرخه زندگی با واقعیتی بسیار ساده نشان داده شده است که کل بازی به عروسی اختصاص دارد. روند ازدواج در هر فرهنگ، شواهد بنیادی و ملموسی از گذر از دوران کودکی تا بزرگسالی از طریق زندگی و زمان را نشان می دهد.
تم انتخاب از طریق شخصیت های لئوناردو، عروس و داماد مشهود است. عروس بسیار متناقض است، زیرا او خود را مجبور به ازدواج با کسی دیگری می کند در صورتی که هنوز عاشق لئوناردو است. لئوناردو هم با وجود اینکه ازدواج کرده، هنوز دیوانه وار عاشق عروس است. انتخاب ترکیبی آنها برای فرار با یکدیگر پس از ازدواج نشانگر خواسته پنهان هر کدام از آنها است که میخواهند که خود را از رابطه قبلی خود نجات دهند . با این حال، داماد عاشق عروس خود است و او را به عنوان زنی که می خواهد باقی زندگی اش را با او سپری کند می بیند.
اینجاست که تم انتخاب به تم فریب پیوند می خورد. عروس فریب خورده و فریبنده است، با پنهان کردن احساسات و اشتیاق خود و ازدواج با یک مرد دیگر. این انتخاب غیر صادقانه است زیرا می داند که در اعماق درونش چگونه احساس می کند و تنها دلیل اینکه او حتی می خواهد ازدواج کند، این است که میخواهد لئونارد و را از خواسته های مشکل آفرین خود دور نگه دارد .
تم سرنوشت نیز به تم انتخاب و فریب متصل است. انتخاب عروس برای ازدواج ، علیرغم این که او هنوز احساسات خود را برای عشق سابق خود حفظ می کند، منجر به مرگ هر دو مرد در پایان بازی می شود حقیقتی طعنه آمیز از بد شانسی زنی که هر دو مرد را انتخاب می کند و هر دو را هم از دست می دهد. سرنوشت نقش مهمی در نمایش عروسی خون بازی می کندکه با چرخش های شگفت انگیز در طرح و نیز نتیجه نهایی بیان می شود.
در نهایت تم طبیعت در عروسی خون حضور دارد: ماه، درختان، رودخانه، مرگ (به شکل زن گدا)، تاکستان، شکوفه پرتقال، و غیره.این نشانه ها بیانگر این هست که چیزی در طبیعت انسان وجود دارد که اجتناب ناپذیر است. شاید لئوناردو نتواند هنجارهای اجتماعی را دنبال کند (با ترک همسرش و فرار از عروس)، زیرا طبیعت او اجازه نخواهد داد که غیر از این عمل کند .در این نمایشنامه و نمونه های مشابه دیگر لورکا خوانش فرویدی را از بررسی ماهیت واقعی انسان به نمایش می گذارد.
حال از متن گذر کرده و به اجرا این برنامه در مونترال نوامبر 2017 میرسیم:
متاسفانه اجرای این اثر به قدری ضعیف بود که اجازه هیچ نوع نقد و بررسی را نمی دهد. بازی بسیار ناشیانه بازیگران که به جرات میتوان گفت اصول اولیه بازیگری در روی صحنه را هم نمی دانند (بیان های ضعیف و ناپخته ،عدم درک صحیح نقش ،عدم تداوم حس ،بدنهای خشک و بی روح و …) شدیدا آزار دهنده است. طراحی صحنه ای که هیچگونه کاربردی در روند اجرای نمایش ندارد و به تبع هیچگونه زیبایی هم در آن به چشم نمی خورد. اگرچه آثار لورکا چه در زبان اثر و چه به خاطر دارا بودن پتانسیل قوی از لحاظ طراحی صحنه حرف اول را میزند که آنهم نشات گرفته از شخصیت هنری لورکا می باشد که هم نویسنده است، هم شاعر و هم نقاش و اهل موسیقی ،ولی هیچ زیبایی بصری را در اجرای این اثر نمیتوان مشاهده کرد.در بحث کارگردانی هم ،عدم تحلیل و شناخت درست نمایشنامه باعث شده که کارگردان اثر نتواند هدایت صحیحی از بازیگران در روی صحنه داشته باشد و ریتم کار به شدت پایین است که در صحنه هایی باعث دلزدگی شدید از کار می شود و تردید می کنی که نمایش روی صحنه اثری از لورکا و عروسی خون است. کارگردان هیچگونه ایده خلاقانه ای جهت انتقال متن به مخاطب ارائه نمی دهد .
در نهایت ،باید از بداهه خوان گروه موسیقی این نمایش تقدیر کرد که لحظاتی هرچند کوتاه ولی جذاب از لحاظ شنوایی برای مخاطب ایجاد می کرد.
به نظر میرسد عدم آموزش صحیح در زمینه هنر تئاتر در مونترال و بین هموطنان ایرانی عزیز باعث شد که اجرایی بسیار ضعیف را شاهد باشم. امیدوارم که گروه اجرایی قبل از انتخاب هر نمایشنامه ای برای اجرا ،اصول اولیه بازیگری و کارگردانی و طراحی صحنه را بطور کامل فرا گیرند.
چون معتقدم اجرای اینگونه آثار آنهم بدین شکل ،نه تنها کمکی به جذب مخاطب برای تماشای تئاتر نمی کند، بلکه باعث قهر و دوری تماشاگران از تئاتر خواهد شد حتی اگر مدعی شدیم کار تجربی انجام دادیم و یا دنبال دغدغه های شخصی خویش بوده ایم.
به بهانه اجرای نمایش “عروسی خون” گارسیا لورکا در مونترال
‘کاش این اجرا رانمیدیدم’
عروسی خون به روایت تصویر و موزیک همراه با موسیقی زیبای آن – این ویدیو را نیز به همین بهانه تهیه کردم.
Simone Kermes Lorca – Blood Wedding Song – Hans-Erik Philipe
—
این برنامه در تاریخ های 2، 3 و 4 نوامبر 2017 در مونترال به کارگردانی مازیار شاهچراغی به روی صحنه رفت. ایشان پیش از این سوابق زیادی را در اجرای برنامه های هنری داشته اند.