در طول تاریخ جامعه های انسانی همواره در تلاش برای پاسداشت فرهنگ و نگاهداری سنت های خود داشته اند. شاید اهمیت فرهنگ بر دو جنبه استوار باشد: هویت و موجودیت آن جامعه و پیشرفت و توسعه آن در سایر جامعه ها.
برخی از رسوم و سنت ها نیز آنچنان گسترده و نام آور شده اند که بسیاری انسان ها در کشورها و جامعه های محتلف دنیا به آن مشغولند، آنرا پاس می دارند و احترام می گذارند. جشن نوروز به عنوان یکی از کهن ترین سنت های انسانی یکی از مشهورترین نشان های فرهنگی به جای مانده است که اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا شناخته شده است.
درکانادا و استان کبک نیز در یکسال گذشته عده ای از فعالان اجتماعی برای ثبت رسمی این جشن در این استان شروع به فعالیت کردند که در این مدت اخبار و اطلاع رسانی های آن توسط رسانه هدهد و برخی رسانه های دیگر پوشش داده شده بود. چندی پیش نیز رسانه هدهد مصاحبه تصویری خانم آرزو تحویلداری یکتا و آقای امیر خدیر را در مورد ثبت نوروز منتشر کرده است.
از برخی از فعالان اجتماعی و افراد جامعه فارسی زبان استان کبک خواستیم، نظر و یا احساس خود را پیرامون این رویداد و مسائل مربوط به آن بیان کنند که در این نوشتارها را بی کم و کاست مشاهده می فرمایید:
استاد نظام الدین کیایی:
پذیرش نوروز در پارلمان کبک. لطف به یک مراسم و آئین سنتی ایرانی نیست. نوروز یعنی روز نو و مرسوم است که اولین روز بهار را که طبیعت از سردی زمستان پا به نسیم خنک بهار و شکوفائی طبیعت و باز شدن دوباره سبزه و گل و دشت و دمن میگذارد را نوروز میگویند ..قبل از آنکه نوروز عید ایرانی باشد یک عید طبیعی طبیعت است در گردش چهار فصل و بیداری مجدد آن….نوروز ٱغاز و شروع یک حرکت طبیعی طبیعت است که اگر در طبیعت حرکت نبود زندگی هم نبود . پس پذیرش نوروز در پارلمان کبک یعنی پذیرش گل و سبزه و شکوفه و زیبائیو شکوفائی زمین و در نوروز سبز شدن طبیعت یعنی اندیشه نیک و شکوفائی گلها و آواز و نغمه بلبلان یعنیگفتار نیک و روئیدن گندم زار ها و به بار نشستن درختان یعنی کردار نیک و این انسانها هستند که از طبیعت درس نیک میگیرند همانگونه که پارلمان کبک کردار نیک کرد.
نازیلا نجفی، رخداد نیکو:
نوروز، آیین باستانی ایرانیان و برخی دیگر از کشورهای فارسی زبان، تنها دلیل جشن همزمان ما مهاجران پراکنده در پهنه گیتی ست(بدیهی ست که روی سخن این نوشته مهاجر ذوب شده در فرهنگ جامعه میزبان نیست). در دنیای نوین و همگام با جهانی شدن، هرچند با صیقل خوردن های فرهنگی در جوامع میزبان، وظیفه خطیر کوشش در نگهداری هسته های فرهنگی و انتقال آن به نسل های آینده بر دوش ما مهاجران ست. از اینرو با شنیدن رخداد تاریخی، ارزشمند و ستودنی پذیرش لایحه ثبت نوروز در مجلس کبک که به همت شماری از ایرانیان فرهنگ دوست به بار نشست بسیار خرسندم، دست این عزیزان را می فشارم و سپاس بسیار دارم. به گمان من این گونه حرکت ها و فرهنگ سازی ها در کنار برنامه های نوروزی همه ساله و منظم، در درازمدت به بیشتر شناساندن ایرانیان بافرهنگ و تغییر بیش از پیش نگرش ها نسبت به آنها خواهد انجامید؛ همگان پی به این نکته خواهند برد که ملت فرهیخته ایرانی عاری از هرگونه نفرت و جنگ افروزی و بدخواهی نسبت به هم نوعان اش است…
آرمین لطفعلیان:
حوالی اسفند 95 بود که در ایمیلی از مرکز فارسیزبانان کبک، از کمپین ثبت نوروز در کبک باخبر شدم. نمیدانستم چرا پیش از آن خبردار نشدهام. اول فکر کردم شاید چون تا حالا خیلی با محمد راد همدل نبودهام، برای امضایش خبرم نکرده. آدمم دیگر. خیالات برم میدارد گاهی. همین اواخر فهمیدم که امضاها نفر به نفر روی کاغذ جمع شدهاند. من هم این چند وقته دم دست نبودهام خب. شنیدهام بیشتر از دههزار امضاست. سرگیجه گرفتم. چه کار مجدانهای بوده که این همه امضا جمع شده. کمی بعدتر شنیدیم که با پیگیری امیر خدیر موضوع ثبت نوروز در پارلمان کبک هم مطرح شده و رای آورده. رسانهی هدهد خبر داد که تلاش خجسته قاسملو و آرزو یکتا و انجمن فارسیزبانان با حمایت دکتر خدیر به بار نشسته. البته نمیدانستم ثبت شدن نوروز دقیقا یعنی چه. بعد عدهای میگفتند ثبت نشده، مارک شده. این یکی را که لاجرم هیچ ایدهای نداشتم یعنی چه. بعد شنیدم که امضا کنندهها گفتهاند که متن قرائت شده در پارلمان با چیزی که ما امضا کردهایم تفاوت دارد و دلخوری و ناراحتی پیش آمده. بعد هم آن قدر شلوغ پلوغ شد و آن قدر ددلاین تز نوشتنم نزدیک است که دیگر نتوانستم پیگیر اخبارش شوم.
حالا که این را مینویسم، نه آن قدر اخبار دقیقتری دارم، نه تزم تمام شده، نه در خودم میبینم که اگر چیزی برایم مهم بود خانه به خانه دنبال چند هزار امضا بروم، نه همت آن را دارم که گروهی مثل انجمن فارسیزبانان راه بیندازم، نه قصدش را دارم که نمایندهی پارلمان باشم، نه چیزی را امضا کردهام که به نظرم بیاید از امضایم درست استفاده نشده، نه محتمل میدانم برگههای امضا شده در دسترس دکتر خدیر یا پارلمان باشد، و نه دور از ذهن و انصاف میدانم که عدهی زیادی ناراحت باشند. اما شاید از اول هم قرار این نبوده که ثبت نوروز در کبک کار یک روز و یک جلسهی پارلمان باشد، یا دکتر خدیر گفته باشد عین متن امضا شده را میخواند، یا حتی لازم باشد عین متن امضا شده را بخواند، یا موقع امضا به مردم گفته شده باشد که این متن را به دکتر خدیر خواهیم داد و عین این متن را خواهد خواند.
اطلاعاتم کم است. مطمئنم متنم خالی از اشتباه نیست. اما وقتی حرفها را یککاسه میکنم، به نظرم جای گلایه برای همه باز است. نه چون کسی کوتاهی کرده، بلکه چون در این مسئله چندهزار نفر دخیلند و لاجرم این همه آدم کنار هم که بیفتند، یک ماجرایی از تویش در نیاید عجب است. مسئله روش درست و موثر گله کردن است و روش درست و موثر جواب دادن به گله. مطمئنم هیچ کدام از طرفین نیستند که حرف حساب نداشته باشند. بلکه فرصتی شود دور هم بنشینند حرف حساب بزنند.
زهره فتح الهی:
نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در بسیاری کشورهای دیگر از تاجیکستان، روسیه، پاکستان، قزاقستان، سوریه و عراق گرفته تا بخش هایی از ترکیه، هند و حتی چین تعطیل رسمی هستند و مردم این کشورها، آنرا جشن می گیرند.
در استان کبک کانادا نیز عده ای آستین بالا زدند تا نوروز را در این استان ثبت کنند و آنرا وارد تقویم رسمی نمایند. در این یکسال در خیلی از جشن ها و مراسم ها من دیده ام که افرادی در تلاش بوده اند.
چندین سئوال در ذهن من مهاجر که این روزها به شدت آشفته است باقی مانده. افرادیکه خود را معترض می نامند لطفا بصورت مشخص توضیح دهند که در این یکسال آیا از این برنامه بی خبر بودند؟ توضیح دهند در این یکسال چه حمایتی کرده اند؟ افرادیکه امروز نگران نوروزشان هستند تا بحال در این شهر نبودند؟
با خودمان اندکی فکر کنیم، چرا نمی توانیم باهم باشیم چرا نمی توانیم پذیرای یکدیگر باشیم؟
نمیدانم باید به خدیر انتقاد کنم یا به انجمن یا به افرادیکه در این روزها من شاهد این هستم که با هدف نابودی و تخریب افراد فعال در جامعه گام بر میدارند؟
اتفاقاتی که در این روزها افتاده این سئوال را تداعی می کند که اصولا آیا ما از لحاظ فرهنگی می توانیم ادعا کنیم که نوروز برای ایرانیان هم هست؟ یا ما می توانیم پاسداشت نوروز را به نسل های بعد منتقل کنیم؟
چیزیکه من در این مدت دیدم، این بوده است که پتیشن نوروزی حرکتی در جهت اتحاد ما بوده در جهت همبستگی ما بوده، این پتیشن اولین سمبل حرکتی است که نشان میدهد اگر بخواهیم می شود.
من بعنوان یکی از امضاء کنندگان پتیشن می خواهم بنویسم و امضاء کنم که نوروز ما برای شما، اما پتیشن ما نماد اتحاد و همدلی ما. بروید اتهام بزنید، بی آبرویی کنید، شعار دهید، تحریم کنید و فشار آورید.
نوروز ما هم برای شما، اما این پتیشن نماد اتحاد و همبستگی ما است.
فرزین طیرانی:
یادم میاد مرحوم عزت الله سحابی جمله همه با هم را که فقط شعار بود را این طور تفسیر کرده بود که این شعار به
” همه با من” تبدیل شده است.
متاسفانه حکایت جامعه ایرانی خارج از کشور هم همین شده است .همه میگویندبا هم کار کنیم تا گام های بزرگتر برداریم ولی همه به میل من رفتار کنند.
تا ما از خود آغاز نکنیم و شخصیت کاذب را برای خود و دیگران نسازیم و به عبارتی به جای منفعت خود به منافع عمومی توجه نکنیم سنگ روی سنگ بنا نمیشه ِمتاسفانه دوستان جوان از تجربه قدیمی ها استفاده نمی کنند.آرزوهای بزرگ بدون تجربه و تخصص لازم و در بسیاری موارد افراد به دنبال فعالیت اجتماعی; منافع شخصی را لحاظ کرده اند که سر خوردگی افراد را فراهم می کنند.
باید در یک کلام هر روز به نقد خود بپردازیم تا انتظارمان از دیگران منصفانه باشد. امیدوارم درد دل کوتاه من در ارتباط با موضوع مورد نظر شما بوده باشد ِ
علیرضا فخاریان:
بسیار خوشحال هستم که نوروز در استان کبک ثبت می گردد و بعنوان یک روز بزرگ در جوامع مختلف کبک بیشتر شناخته خواهد شد. همچنین فرهنگ های مختلف با آئین و جشن نوروزی بیشتر آشنا خواهند شد.
رهام نارنجی ها:
كبك غرق طرب زان گشته امروز
كه تقويمش مزين كرده نوروز
همه ايرانى و تاجيك و افغان
ز لب خندان و شاد و به ز ديروز
بسى بگذشت از دوران جمشيد
از آن شير افكن هوشيار و پيروز
كنون اين جشن از آن شه يادگارست
به يادش هر دمت شاداب و بهروز
همه مهر و صفا زان هفت سينش
تراود بر دلت هر گاه و هر روز
مژگان اصغری:
روزهای و ماههای اولی كه اومده بودم مونترال با خودم فكر ميكردم مهاجرت از ما آدمهايی با افكار بهتر خواهد ساخت.
متاسفانه تو اين سالها بارها و بارها بهم ثابت شد كه نه ، تنها چيزي براي خيلي از ما عوض شده فقط موقعيت جغرافيايي ست.
و در نهايت هم تبر خلاص رو پتيشن نوروزي به همه اميدم زد.
سال قبل كه حرف اين پتيشن نوروزي پيش اومد چقدر هيجان و اصرار داشتم كه براي اين موضوع مهم همه بايد به دور از تفاوتهاي ديني و مذهبي فقط به نوروز فكر كنيم و بدون اتلاف وقت سعي كنيم به انجام برسه .
اون زمان كسي( حداقل در اين سطح امسال) نميدونست كه اين داستان از قبل كليد خورده .
اين پتيشن دست به دست رفت به پارلمان رسيد يا نرسيد و بقيه ماجرا كه كم و بيش همه در جريانيد.
در اين خصوص من كلامي با دوستان موافق و مخالف دارم ( عزيزان ممتنع هم كلن راحت باشند).
به نظر من اتقاق بسيار عالي پتيشن نوروزي ميبايست بدون هر گونه جهت گيري سياسي و مذهبي راه خودش رو ميرفت ، موارد مود نظر من :
يك – دست اندران پتيشن بايد خبرهای قديم و جديد رو به اطلاع عموم ميرسوندن تا كار رسالت خودشون رو كامل انجام داده باشند.
دو- دوستاني كه بعد از خبر ثبت نوروز كلي اطلاعات رو در طبق اخلاص گذاشتند يك سال وقت داشتند تا همه مدارك و اطلاعاتي رو كه بهر شكل ممكن بعد از ثبت به اطلاع عموم رسوند با دست اندركاران ثبت جلسه اي برگزار ميكردند و بقول قديميها حرفها و نظراتشون رو يه پارچه ميكردند و بعنوان واحد كار رو پيش ببرند ، تا الان اينقدر بهم ريختگي و چند دستگي رو نداشته باشيم.
سه- بعد اعلام عمومي مبني بر ثبت ، دسترسي به نماينده ايراني مجلس به نظر نمياد كار سختي باشه ميشد كه موافقين مخالفين دور يه ميز به دور از هر گونه هياهو بحث و گفتگو ميكردند، اين خيلي كمك به همبستگي ميشد تا اين داستان كمپين و بيانيه و متاسفانه خط و نشون كشيدنها .
يادمون باشه نوروز در همه جاي دنيا با پارسي زبانان گره خوره و از هم جدا نشدني هستند.
اينجا اگر چه سرزمين چند فرهنگي ست ولي اعتقاد دارم يكي از مشخصه فرهنگ ما هم كه همون نوروز هست بايد بالا باشه
بله درست هست كه نوروز بر آمده از بهار طبيعت ، مرز جغرافيايي مذهبي و نژادي و زباني نپذيرفته و نميپذيرد، ولي بايد بعنوان نماد ميهن ما برسميت شناخته بشه.
چهار- اطلاعات زيادي هست كه من و بقيه بعنوان عموم در جريان نيستيم و الان فقط شاهد درگيري همون كسايي هستيم كه تا ديروز با هم به خوبي و خوشي حتي (در ظاهر)دوست بودند ولي امروز بهانه دارند براي بهم ريختن اوضاع روحي بقيه.
دوست يا دوستان عزيزي كه باعث دل نگراني من مهاجر شده ايد دست مريزاد
در انتها ميخوام خواهش كنم از خانمها و آقايوني كه به هر شكلي در گير اين پتيشن بودن و يا بعدن درگير شدن خواهش كنم با توجه شرايط سخت همه به دور از هر گونه دسته بندی و عدم استفاده از ناآگاهي اكثريت ، در نهايت آرامش و ميهن پرستي اين سری كه درد نميكرد رو دستمال نبنديد و اين مسئله رو با كمترين تنش و در حد و اندازه يا انسان متفكر عاقل حل كنيد .
بياييم بالا غيرتن ياد بگيريم از فرصتهاي پيش اومده به عنوان ابزار يك دل و يك پارچه شدن استفاده كنيم تا شرحه شرحه شدن و دور شدن .
بياييم به اعتقادات هم احترام بزاريم و مهربان باشيم .
به اميد ايران و ايراني سرافراز
فرشیدِ ساداتشریفی: بر جادۀ نوروز
حتماً همۀ خوانندگان عزیز، کموبیش از رخدادنِ تصویبِ «مارکشدن» نوروز در مجلسِ کِبِک آگاهند. و نیز از ماجرای حواشیِ آن.
اینک، در جایگاهِ یک ناظرِ بیرونی چند نکتۀ کوتاه به ذهن و نظرم میرسد که عیناً تقدیم میکنم. چیزی مثلِ بلندبلند فکرکردن.
۱. گمان نکنم کسی، ایرانییی، ملیگرا یا جهانوطن، بتوان یافت که در بنِ ضمیرش نوروز را دوست نداشته باشد. چه در جایگاهِ عنصری هویتساز و تمایزبخش برای دستۀ اول و چه در جایگاهِ آیینی زیبا، فراگیر و پیونددهنده. و چه ترکیبی از هر دو.
۲. اینکه جامعۀ ایرانی در جایگاهِ یکیاز اقلیتهای زبانیفرهنگیِ سازندۀ کانادا، از این «مارکشدن» چه امتیازاتی میتواند بگیرد و چه بهرههایی نصیب خود کند، باید روشن شود و دوستداران نوروز و جامعۀ ایرانی برای پیگیریِ این مراحلِ بعدی کمرِ همت ببندند وگرنه باز هم پس از مدتی این مصوبه بیاثر میشود و نیاز به تصویب مجدد پیش میآید؛ کما اینکه قبلاً نیز چنین شده و نیاز به تصویب دوباره و چندباره پیش آمده است.
۳. پسِ پشتِ تمامِ سؤالها و دغدغهها و درگیریهایی که بر محورِ این رخداد پیش آمد، من نوعی توانمندترشدنِ افراد را میبینم و نوشدنِ رویکرد و ترکیب را. و واضح است که پاسخجوبودن و مطالبهگر بودن، مسئولان و فعالان و رسانهها را هم پاسخگوتر و دقیقتر خواهد کرد.
بهزودی غبارِ درگیریها و فرسایشها فرو مینشیند و از این رهگذر، تمرینی انجام شدع برای کار جمعی. ولو این کار، پیگیریِ یک سؤال به اَشکالِ مختلف بوده باشد. و این تمرین، در ذات خود آنقدر برای ماهای تمریننداشته مهم است که به تمام فرسایشش بیرزد.
۴. نوروز و ثبتش، هم آرمانی جمعی با برکاتِ همگانی برای جامعۀ ایرانی کِبِک و کاناداست و باید دنبال رساندن مارک به ثبت و باقی مراحلش بود؛ و هم تمرینِ کارِ گروهی است؛ و هم موضوع و قلمرویی برای لذایذِ باریک و عمیق. توضیحِ این شماره را با تکرارِ مطلبی پیشترنوشته، در ادامه خواهم گشود.
۵. «کتاب «فرهنگ سیاسی ایران»، از دکتر محمود سریعالقلم، حاصل پژوهش و پیمایشی درازدامن و مغتنم برای پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی است و بهسال ۱۳۸۶ منتشر شده است. بهنظرم هر فعال اجتماعیفرهنگی باید مقدمه این کتاب را بخواند. که در آن ویژگیها و معایب نگرش ما ایرانیان به فرهنگ سیاسی و کارِ جمعی در سه سطحِ «فرد»، «ماهیتِ روابطِ میانِ شهروندان» و «ساختار»ها پرداخته است. آنچه در مجموعهیادداشتِ حاضر به قلم دیگران مطرح شده، حرکت براساس سطح دوم برای اثرگذاری سطح سوم است منتها این بار در جامعهای جدید.
چنین میانگارم که بهموازات شناخت جامعه جدید، ضروری است ایرانیانِ برونمرز، بر سطح دوم تاکید و تمرکز کنند و با تمرین، سبکی تازه از تعامل را بیاموزند یا دستکم راهی تازه را نیز به سیاق پیشین بیفزایند. بر این اساس، پیشنهاد میکنم بهدنبالِ کارهای مشترک و منفردی برویم که: ۱. یافتنِ راههایِ متفاوت به مقاصدِ مشترک را جایگزین تمایل دیرینه به یکسانسازی کند؛ ۲. جهتِ وابستگیِ عمیقِ لذتهای بسیاریمان به پول، امکانات، سِمَت و قدرت را به سمتِ لذتهای مبتنیبر «ظرافت» و «عمق» (لذایذِ باریک و عمیق) مانند: مطالعه، تأمّل در طبیعت، هنر، موسیقی، ادبیات، تنهایی، کمگویی نیز تغییر دهد؛ ۳. هنرِ وقت گذاشتنِ کیفی برایِ دیگران (علاوهبر خودم) یا همان هنرِ «بودن» به جایِ «داشتن» را جایگزینِ فنّ اندیشیدنِ صِرف به منافعِ شخصی با ابزارِ فراگیر توجیه و واروننمایی کند.
چنین کارهایی ضروری است و نیازمند کنشگَرانی است که بتوانند براساسِ «تکلیفِ روشن و مبتنیبر احترام»، در چارچوبهای مشخصِ حرفهای و انسانی با تمام یا اکثرِ گروههای نامبرده در متنِ دوستان و امثالِ این گروهها همکاری کنند و نیز نیازمندِ مخاطبانی که با دیدنِ این کنشگران، که اتفاقا میدانند چه میکنند، آنها را در کلیشههایی چون مذهبی، غیرمذهبی، انجمنی، نانبهنرخروزخور، فریبخورده وحزبِ باد قرار ندهد و بر، عکس، به عمق و معدل و جهتِ کلیِ کارشان بنگرند.»