تاکنون در نه (9) بخش پیشین این مجموعه مقالات، شما را با ارائه مفاهیم اساسی در مقوله جامعه شناسی مهاجرت و بعضاً روانشناسی مهاجر آشنا نمودیم که در تحلیل نهاییمشکلات، مهّم و کلیدی است. در این مقاله به ادامه موضوع تحلیل رفتار می پردازیم.
حقوق اعضای خانواده و تفاوت های قانونی جامعه مقصد و مبداء:
تفاوت های قانونی موجود بین جامعه مبداء و مقصد در موضوعات مختلف از جمله حقوق زنان، فرزندان و مردان و نقش های آنها در خانواده و اجتماع، منشاء بسیاری از مشکلات زناشویی در بین مهاجرین می باشد. دولتها براساس شرایط جامعه قوانین و مقررات مورد نیاز در خصوص نظارت بر روابط بین فردی را تدوین و افراد جامعه موظف به رعایت آن می باشند. مهاجرت این نظم حاکم بر روابط را دگرگون نموده و لذا با بروز مشکلات بین اعضای خانواده و لزوم اجرای قانون حاکم بر روابط جامعه رسیدکی به حقوق طرفین دچار چالش جدی می شود. قوانین مربوط به حقوق زنان، فرزندان، ارث، حق نگهداری فرزندان، آزادی های اجتماعی مندرج در قوانین از جمله آزادی زنان در پوشش و حجاب و بسیاری از قوانین دیگر از عوامل مهّم و تاثیر گذاری هستند که باید به عنوان عوامل موثر بر رفتار مهاجر آنها را مد نظر داشت.
تعارضات زناشویی از زمانی آغاز می شود که مهاجرین در باز تعریف نقش های خانوادگی و اجتماعی خود بر اساس قوانین جامعه مقصد ناتوان بوده و در بسیاری ازموارد حاضر به پذیرش تغییرات نیستند.
معمولاً زنان در جامعه مقصد دارای حقوق قانونی می شوند که قبل تر در قوانین جامعه مبدا وجود نداشته و یا اگر قانونی بوده برای اجرای آن مجری سهل انگاری میکرده و این حقوق با اختیارات مردان در خانواده متعارض میشود و روابط طرفین را با تنش مواجه میکند. گسترش روابط زنان در جامعه و برخورداری از آزادی های مدنی، به نوعی حضور مردان را به چالش می کشد. لذا به نظر می رسد که مهاجرین برای آمادگی و پذیرش این تغییرات به زمان زیادی نیاز دارند، از طرفی تغییرات به سرعت اتفاق می افتد و چنانچه مهاجرین نتوانند آن را مدیریت کنند خواسته و ناخواسته با جدایی و طلاق مواجه می شوند که خود مسبب مشکلات فراوان دیگری برای آنها می شود.
تغییر پایگاه اجتماعی مردان و زنان:
در جوامع مردسالار که مردان تنها نان آور خانواده می باشند و زنان نقش تربیتی فرزندان را بر عهده دارند، کنترل مسائل مالی واقتصادی از اختیارات مردان محسوب می شود و قانون در بسیاری از موارد مردان را به عنوان مسئول تامین مالی خانواده مورد خطاب قرار می دهد. در اینگونه جوامع زنان در بسیاری از موارد نقش مادری خود را پذیرفته و انتظارات آنها بر همان اساس شکل گرفته است. افرادی که از این کشورها به جوامع غربی مهاجرت می کنند معمولاً با قوانین و مقررات جدید آشنا نبوده و بعضاً براجرای قوانین جامعه خود در جامعه مقصد اصرار می ورزند. ادامه این روند امکان پذیر نمی باشد و افراد باید آماده پذیرش مسئولیت های جدید بر اساس قوانین جدید باشند و این تغییرات تنش زا می باشد. با تقسیم وظایف در جامعه جدید زنان نقش های دیگری را بر عهده خواهند گرفت که بر روابط و جایگاهشان در خانواده تاثیر گذاشته و مستلزم پذیرش آن از طرف مردان می باشد. در این جوامع این فقط مردان نیستند که نان آور خانواده می باشند بلکه زنان نیز در این میان صاحب نقش می شوند و به تناسب قدرت اقتصادی حاصله از فعالیت های خود در تصمیم گیریهای اساسی سهیم میشوند.
سن مهاجرت:
سن نه تنها به عنوان یک عامل مؤثر در توانایی مهاجر برای ادامه فعالیت های اقتصادی، بلکه به عنوان یک عامل مؤثر در فرهنگ پذیری مورد توجه می باشد. به نظر می رسد که افراد جوانتر برای پذیرش ارزش ها و قوانین فرهنگی حاکم بر جامعه مقصد از آمادگی بیشتری بر خوردار هستند. لذا در قوانین مهاجرتی کشورها بر پارامتر سن و امتیاز آن در پذیرش مهاجر تأکید می شود. افرادی که با سن بالا اقدام به مهاجرت می کنند در واقع علیرغم داشتن تجربهبالاتر، در جذب ارزش های فرهنگی جامعه جدید با چالش مواجه و پذیرش تغییرات توسط آنها با کندی صورت می گیرد.
روابط زناشویی و تفاوت قوانین در جامعه مبداء و مقصد:
وجود قوانین متفاوت و بعضاً متضاد برای ساماندهی روابط زناشویی در جوامع مبداء و مقصد می تواند برای ادامه رابطه یا قطع رابطه نقش بازدارنده داشته باشد. معمولاً در جوامع مردسالار قوانین، حمایتگر مردان می باشد. وقتی خانواده ای از این جوامع به جامعه ایی نقل مکان می کند که قوانین حمایت گرانه زنان بیشتر است، می تواند زنان را به استفاده از این حق قانونی خود تشویق کند. این امر زمانی تشدید می شودکه در رابطه جاری زناشویی مشکلات دیگری نیز وجود داشته باشد.
تفاوت هنجارها و ارزش ها در جامعه مبداء و مقصد:
وجود تفاوت بین هنجارها و ارزش های جاری در جامعه مبداء و مقصد یکی از چالش برانگیزترین عوامل اثر گذار در میزان ماندگاری مهاجر می باشد. مثلاً نحوه لباس پوشیدن در یک جامعه هنجار محسوب می شود. حال این هنجار در هر جامعه ای متفاوت بوده و نحوه عملکرد افراد جامعه بر اساس آن شکل گرفته است. مهاجرین از ناحیه هنجارهای موجود در جامعه خود الگوهای رفتاری خاصی را فرا گرفته اند و تغییر آنها بر اساس هنجارهای جامعه جدید برای آنها تنش زا می باشد.
ارزشها نمایانگر و تعیینکننده خوب و بد درجامعهمیباشند. بسیاری از ارزشها دریکجامعه می تواند در جامعه دیگری ضد ارزش باشد. مهاجرین در مقایسه ارزش های جامعه خود و جامعه ای که به آن مهاجرت کرده اند دچار تنش شده و این بر روابط بین فردی آنها و حضور در جامعه تاثیر منفی می گذارد.
یک بررسی ساده در بین جامعه مهاجر به روش بررسی وبلاگ ها و دلنوشته های آنها این واقعیت را آشکار می کند که رسیدن به وضعیت بهتر در زندگی چه به لحاظ رفاه اقتصادی و چه به لحاط رفاه اجتماعی از عوامل مهّم در مهاجرت آنها می باشد. آینده روشنتر برای فرزندان از عواملی است که در عمده دلنوشته های مهاجرین متاهل به آن اشاره شده است. واقعیت این است که تعریف این مفاهیم یعنی رفاه اقتصادی و اجتماعی نیز خود تحت تاثیر تعاریف مفاهیمی همچون هنجارها و ارزشها تغییر می کند. ولی قطع به یقین می توان تأکید بر تامین حداقل ها برای یک زندگی متوسط در هر جامعه ای را وجه مشترک تعریف این مفاهیم در قوانین جوامع مختلف دانست.
(ادامه دارد)
منابع:
• تعارضات زناشویی پس از مهاجرت و موانع اجتماعی رفتار کمک خواهی از دیدگاه زنان مهاجر ایرانی ساکن استرالیا ( اعظم نقوی دکتری روانشناسی اجتماعی، دانشگاه موناش استرالبا )
Marital Conflicts and Social Obstacles of Help-Seeking Behavior from the Point of View of Iranian Immigrant Women Living in Australia
• وبلاگها و دلنوشته های مهاجرین
• ویکی پدیا دانشنامه آزاد