توسعه پایدار یا Sustainable Development مفهومی است که به تناوب میشنویم. دانشگاه های زیادی رشته هایی در حوزه های مختلف مربوط به توسعه پایدار ایجاد می کنند و در مجامع زیست محیطی بحثهای طولانی در این خصوص صورت میپذیرد. جالب است که بدانید آنچه زمینه ساز شکل گیری مفهوم توسعه پایدار شد، پیوند ذاتی بین محیط زیست و اقتصاد است. در نظریه های اقتصادی بعد از انقلاب صنعتی، رویکردهای محیط زیستی مشخصی وجود نداشت . سیستمهای اقتصادی بر مبنای اصول عرضه و تقاضا، تعریف و تبیین میشدند. در پیش فرض آنها، منابع اولیه طبیعی، نامحدود بود و علاوه بر آن ظرفیت انباشت خروجی سیستمهای تولید، به شکل زباله، نیز نامحدود قلمداد میشد. اولین نظریه هایی که به محیط زیست به عنوان عامل تعیین کننده در سیستمهای اقتصادی توجه کردند نیز بر این ایده استوار بودند که سیاستهای حفاظت از محیط زیست میتواند انگیزهای برای ابداعات جديد باشد و در نهایت به افزایش سود اقتصادی بیانجامد. برای مثال تولید آلاینده ها، نشانه ناکارآمد بودن سیستم در نظر گرفته میشدند که با به وجود آمدن تکنولوژیهای جدید در ضمن شکوفایی بیشتر اقتصادی، مشکل آلودگی هم کمتر میشد. این نظریه تناقضات جدی در خود داشت، که باعث شد دانشمندان دیگری آن را زیر سوال ببرند. چرا که متکی بودن حفاظت از محیط زیست به تکنولوژیهای جدید، در سوی دیگر خود، رقابت اقتصادی را افزایش میداد در حالیکه منابع طبیعی همچنان محدود بود. در واقع این تئوری، بیش از تئوری عرضه و تقاضا، “تجارت محور ” بود و عملا اقدام موثری در حفاظت از محیط زیست در آن صورت نمی پذیرفت.
آنچه که در تمامی این نظریه ها مغفول مانده بود، “اثراتِ جانبی” یا “اثراتِ خارجی” بود. اثرات جانبی به هزینه هایی گفته میشود که یک فرد یا بنگاه به واسطهٔ فعالیّتهایی که انجام میدهد بر افراد دیگر، بنگاههای دیگر و یا محیط زیست تحمیل میکند، بدون این که خود بابت آن تأثیرها، هزینهای پرداخت کند. به عنوان مثال کارخانهای را در نظر بگیرید که با بریدن درختهای جنگل، کالاهای چوبی تولید میکند و در بازار به فروش میرساند. از جنگل که یک منبع عمومی است برای افزایش سود خود بهره برده و آنرا به تدریج تخریب میکند و از بین می برد، بدون اینکه قوانین حاکم بر کشور، برای برداشت بی رویه او، محدودیتی ایجاد کند. به این ترتیب، این کارخانه «اثر جانبی» (یعنی از بین رفتن تدریجی جنگل) بر محیط زیست و همینطور بر نسلهای آینده تحمیل کرده است.
بنابراین برای یک رابطه برد- برد (بین محیط زیست و اقتصاد)، نیازی به مصالحه (به نفع اقتصاد) نیست، سیاستهای محیط زیستی نه فقط با علائم، بلکه باید با منابع تخریب محیط زیست برخورد کنند، در عین حال که فرصتها و انگیزه هایی را نیز برای رشد اقتصادی به وجود میآورند.
اجزا محیط زیست سالم، مانند هوا و آب تمیز، کالاهای عمومی غیر رقابتی هستند که بلا استثنا مورد نیاز تمامی موجودات قرار میگیرند. بنابراین مانند سایر خدمات و کالاهای عمومی، حفاظت از آنها نیز بر عهده همگان است.
این روند مبنایی شد که کشورها را به سمت استقرار سیاستهای جدیدی برانگیزد که محدودیت منابع طبیعی را به عنوان یک عامل مهم در اقتصاد مد نظر قرار داده و مفاهیم توسعه پایدار را پایه گذاری کنند.
توسعه پایدار با عبارتهای مختلفی توصیف گردیده است، اما یکی از آنها که بیشتر از همه رایج است، تعریفی است که در گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (World Commission on Environment and Development (WCED)) در سال 1987 با عنوان آینده مشترک ما (Our Common Future) آمده است که به گزارش برونتلان نیز مشهور است:
توسعه پایدار، توسعه ای است که “نیازها”ی امروز را بدون به خطر افتادن توانایی نسلهای آینده برای تأمین “نیازها”یشان، برآورده میسازد.
براساس این تعریف، توسعه پایدار چارچوبی را میسازد که در آن سیاستهای محیط زیستی و استراتژیهای توسعه با یکدیگر پیوستگی مییابند و در سایه آن فرآیند پیشرفت اقتصادی در حالی انجام میشود که ارزش دراز مدت محیط زیست نیز حفاظت میگردد.
این نوشته تنها توصیف خلاصه ای از موضوع مهمی است که پرداختن به آن میتواند در جهت ارتقا آگاهی در مورد یکی از مهمترین بحثهای روز دنیا مفید واقع شود. در آینده علاوه بر معرفی مفاهیم مختلف مربوط به توسعه پایدار، تلاش خواهیم کرد که اولویتها و اقدامات کشور کانادا در این خصوص را نیز معرفی کنیم.
منابع: