در واقع وقتی اقتصاددانان از انسان به عنوان حیوان اقتصادی نام میبرند، از مدلی بسیار ساده شده صحبت میکنند که شباهت و ارتباط خاصی با انسان –به همین معنایی که ما هستیم و در دور و برم خودمان میبینیم- ندارد.
کتاب تفکر، سریع و کند نوشته دانیل کانمن و ترجمه فروغ تالوصمدی از انتشارات دانش بهمن است. این کتاب جز سه کتاب برتر در زمینه خطاهای شناختی است که به طور ویژه به بررسی رفتارهای غیرعقلایی انسان میپردازد. هر چند که به نظر نویسنده تمامی این رفتارها لزوما مضر یا نشانهای از ضعف ما نیست. کتاب تفکر، سریع و کند مورد تحسین بسیاری از منتقدین قرار گرفته است به طوری که بروکس در نشریه تایمز، این کتاب را اینگونه توصیف میکند: «این کتاب قرنها پس از ما هم در خاطر انسانها باقی خواهد ماند!»
در واقع این کتاب خلاصه تحقیقات و مراحلی است که نویسنده با یاری آموس تورسکی بیش از چند دهه برای آن وقت گذاشته است. این یافتههای تجربی فرض مسلم عقلانیت انسان را در نظریه اقتصاد مدرن زیر سوال میبرد.
دنیل کانمن، استاد بازنشسته روانشناسی و امور عمومی است. او با یکی از اعضای انجمن سلطنتی آن ترایسمن ازدواج کرده است. کتاب تفکر، سریع و کند شامل سه بخش از مراحل کاری اوست: «کارهای اولیه، یعنی سوگیریهای شناختی، سپس نظریه چشم انداز و پس از آن پژوهشهایی در زمینه شادی است».
در کتاب تفکر، سریع و کند به بررسی دو سیستم در شیوه تفکر انسان پرداخته میشود: «اولین سیستم که سریع، شهودی و هیجانی است، اما دومین سیستم آهستهتر، خودخواستهتر و منطقیتر است».
بحث را با یک مثال ساده آغاز میکنیم. تصور کنید شما جزء انسانهای اولیه هستید و با فرزندتان بیرون رفتید و یک شیر را میبینید، نمیدانید شیر چیست و فرزند کوچک خود را میفرستید که با او بازی کند و شیر فرزند شما را میخورد، به خانه بر میگردید و داغدارید.
اشکالی ندارد، همسرتان دوباره باردار میشود و پنج سال دیگر با فرزند جدیدتان بیرون هستید و یک شیر را از دور میبینید، این بار با فرزندتان پنهان میشوید و شیر نهایتا میرود و هر دو زنده میمانید. بیرون میآیید و با فرزند خود هستید که پرنده پرواز میکند و یک مرتبه فرزند شما میمیرد.
باز هم ناراحت به خانه برمیگردید. دوباره همسر شما باردار میشود و این بار به خودتان قول میدهید که فرزند جدیدتان را از شیرها و پرندگانی که پرواز میکنند پنهان کنید. پس دو راه برای فکر کردن وجود دارد. هر دو تصمیمی که گرفتید از یک فرایند خودکار سریع میآید که به آن میگوییم سیستم یک.
سیستم یک در تفکر سریع و کند زمانی است که ما میفهمیم چقدر غیر منطقی و غیر عقلانی یا ابله هستیم.
پس ممکن است ارزشی برای سیستم یک قائل نشویم و فکر کنیم فایدهای ندارد. اگر از یک تفکر آرامتر و عقلانیتر استفاده کنید، متوجه میشوید که ماجرای شیر صحیح بوده است اما پرنده هیچ ربطی به مرگ فرزند شما نداشته است. اما این به معنای بیارزشی سیستم اول نیست. سیستم اول موجبات بقای ما را فراهم میکند.
گام اول، تلاش برای درک سیستم یک و دو است. هر دو سیستم مزایای زیادی دارند. مشکل وقتی به وجود میآید که از سیستم یک به جای سیستم دو به عنوان سیستم مناسب استفاده کنیم. این باعث همه انواع تاسفها و سفسطهها میشود که مطلوب نیستند. درست نیست که فکر کنید اگر یک پرنده پرواز کند فرزند شما میمیرد.
پاسخ شما به این دو پرسش چیست؟
آیا ارتفاع بلندترین درخت غول پیکر کمتر یا بیشتر از ۳۶۵ متر است؟
حدس میزنید ارتفاع بلند ترین درخت غول پیکر چقدر باشد؟
از دو گروه این سوالها را پرسیدند که فقط برای گروه دوم به جای ۳۶۵ متر ۵۴ متر گذاشته شد. فکر میکنید پاسخها چه شکلی بودند؟
میانگین حدس گروه اول ۲۵۷ متر و میانگین حدس گروه دوم ۸۶ متر بود. این تفاوت زیادی است و به آن میگویند لنگر انداختن. دن اریلی اقتصاددان معروف در این باره معتقد است که ما چطور درمورد ارزش بیشتر چیزها هیچ ایدهای نداریم.
اگر متخصص نیستیم، که در واقع غیرممکن است که در مورد همه چیز باشیم، طبیعی است که ندانیم یک درخت غول پیکر چه ارتفاعی باید داشته باشد.
درک لنگر انداختن
ایده بزرگ دوم درک لنگر انداختن است. یکی از چیزهایی که آدمی شدیدا از آن لذت میبرد، آرامش ذهنی در هنگام انجام کارهاست؛ وقتی جایی میرویم نگران حمله تروریستی نیستیم، وقتی پرواز میکنیم نگران سقوط هواپیما نیستیم. همه ما کسانی را میشناسیم که همیشه نگران هستند؛ آه دیدید چطور تروریسم دارد دنیا را میگیرد؟ وای دیدید چطور هواپیماها این روزها در حال سقوط هستند؟ چه بلایی قرار است به سر ما بیاید؟
در واقعیت احتمال اتفاق افتادن هر کدام از این اتفاقها ناچیز است. در واقعیت احتمال کمی وجود دارد که هواپیما شما سقوط کند، به این علم امکان میگویند.
پس برای داشتن یک زندگی با آسودگی خاطر بهتر نیست بیخیال احتمالات ناچیز برای اتفاقات آینده شویم و از زندگی آرامی که داریم لذت ببریم.
درک علم امکان
ایده بزرگ سوم درک علم امکان است. بازی شیر یا خط را به خاطر بیاورید. میخواهیم یک سکه بیاندازیم که اگر شما ببرید، هزار دلار بردید و اگر شما ببازید هزار دلار باختهاید. بیشتر مردم از بازی کردن با احتمال چنین شکستی شانه خالی میکنند.
حالا اگر کمی قوانین را عوض کنیم؛ مثلا اگه ببرید هزاروصد دلار بردید و اگر ببازید هزار دلار باختید. انتظار میرود که این بازی خوبی باشد اما اگر از شما بخواهیم که همین الان این بازی را انجام بدهید، اگر بدانید که پنجاه درصد شانس باختن هزارتا را داشته باشید بازهم با وجود پنجاه درصد احتمال بردن هزاروصد دلار بازی نخواهید کرد. به این میگویند؛ بیزاری از باخت. بیشتر مردم خیلی از باخت بیزار هستند، در واقع شاید بهتر باشد دو هزار دلار پیشنهاد بدهیم تا مردم به بازی کردن رغبتی نشان دهند.
کاربرد این مسئله در زندگی این است که امکان قانع کردن طرف مقابلمان با ریسک از دست دادن راحتتر از احتمال از دست دادن است. مثلا اگر بخواهید کسی را متقاعد کنید که الکلی بودن بد است؛ بهتر است بگویید با غلبه بر نفس خود و ترک الکل شغل بهتر و درآمد بیشتری در انتظارش است. اگر بگویید خانواده او ترکش خواهند کرد هیچ انگیزه ادامه دادنی برای او باقی نمیگذارند.
درک تنفر از دست دادن
ایده بزرگ چهارم درک تنفر از دست دادن است. اگر دکترتان قبل از جراحی به شما بگوید ۱۰ درصد امکان مرگ شما وجود دارد بیشتر تاثیر خواهد داشت یا بگوید ۹۰ درصد احتمال زنده بودن دارید.
درک فرمدهی
ایده بزرگ پنجم از فرمدهی میگوید. فرمدهی یعنی در یک موقعیت واحد چطور با تغییر محرکها و عوامل محیطی شکل یک چیز را از بد به خوب تغییر دهیم.
فهمیدن هزینه غیر قابل برگشت مغلطه
ایده بزرگ شش فهمیدن هزینه غیر قابل برگشت مغلطه است، یعنی اجازه بدهیم تصمیمات گذشته روی تصمیمات فعلی تاثیر بگذارند. شخصی را تصور کنید که درمورد پوکر چیزی نمیداند اما در شرطبندی شرکت میکند. در پایان او هزار دلار باخته و چیزی نبرده است.
اما اگر او ببرد باید از سیستم دو استفاده کرد که احتمالا به کار نمیآید. او متوجه میشود که بهترین کار این است که بیخیال هزار دلار بشود و آن جا را ترک بکند. هزار دلاری که او باخته است ربطی به اتفاقات بعدی ندارد اما او خیلی تحت تاثیر باخت هزار دلار قرار گرفته است. او باز هم ادامه میدهد و بیشتر میبازد.
وقتی ما چیزی میخریم و سالها از آن استفاده نمیکنیم ام شهامت دور ریختن و کنار گذاشتنش را نداریم، ما هم مانند بازیکن ناشی شرطبندی عمل میکنیم.
بیوگرافی کوتاهی از نویسنده
دنیل کانمن در ۵ مارس ۱۹۳۴ متولد شد. او روانشناس آمریکایی-اسرائیلی است که برای کار روی روان شناسی قضاوت و تصمیم گیری و نیز اقتصاد رفتاری، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۲را برگزیده شد و به شهرت جهانی دست یافت.
او مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی و علوم ریاضی از دانشگاه عبری در اورشلیم گذراند. در سال ۱۹۵۸ به ایالات متحده آمریکا رفت و مدرک دکترای خود را در سال ۱۹۶۱ در رشته روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا کسب نمود.
- عضویت در کانال تلگرام رسانه هدهد کانادا
- هم اکنون شما هم عضو هفته نامه رسانه هدهد کانادا شوید