این روزها امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین توسط وزرای امور خارجه دو کشور، موضوع داغ محافل سیاسی و اقتصادی داخل و خارج ایران شده است.
حتی شهروندان برخی از شهرهای ایران در اقدامی خودجوش نسبت به امضای این سند تجمع کرده و اعتراض خود را نشان دادهاند.
اما امضای این سند که به گفته مقامات مسئول ایرانی انتشار آن الزام قانونی ندارد چه اهمیتی برای ایران و چین دارد و چرا تا این اندازه حساسیت زا شده است.
این سند بیانگر چه اقداماتی خواهد بود که حتی آمریکا را سراسیمه به پای مذاکرات برجام رسانده است؟
متن سند چیست؟
پیرو امضای این قرارداد وزارت امور خارجه ایران یک متن چهار صفحهای از آن منتشر کرد که در آن تنها به تمایلات چین و ایران در رابطه با توسعه روابط تاکید شده و متن اصلی سند نیست.
در همین رابطه، دستیار وزیر امور خارجه ایران در امور آسیا و اقیانوسیه با انتشار توئیتی ماهیت این سند همکاری را قرارداد خواند و تاکید کرد که با موافقتنامه فرقی ندارد و در عین حال انتشار سند همکاری «الزام قانونی» ندارد.
ایران، در انحصار چین
بنابر گزارش نیویورک تایمز، بر اساس این سند همکاری، چین بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار در بخشهای مختلف اقتصادی ایران اعم از صنعت، معدن ، انرژی و .. سرمایه گذاری میکند و در قبال آن از ایران نفت میگیرد. به ایران ترتیب، ایران به نوعی همانند سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ که با سی ان پی سی و سینوپک همکاری میکرد و ۵ میلیارد دلار دریافت کرد، نفت خودش را پیش فروش میکند.
حضور این شرکتها در توسعه میادین آزادگان و یادآوران، طی این سالها بخشی از درآمد حاصل از تولید این میادین را به جیب چینیها روانه کرده است.
همزمان از آن طرف نیز اگر نگاهی به وضعیت کنونی بیندازیم متوجه میشویم که در حال حاضر نیز به دلیل وجود تحریمها نوعی انحصار در بخش های اقتصادی ایران وجود دارد و عملا این انحصار نیز در دست چین قرار دارد.
میادین مشترک
ایران میادین مشترک مختلفی با کشورهای حاشیه خلیج فارس دارد، بعنوان نمونه میدان گازی پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی جهان است، که در خلیج فارس و بهطور مشترک، در آبهای سرزمینی ایران و قطر واقع شدهاست. ایران و قطر از ابتدای برداشت از این میدان مشترک همواره در رقابت برای برتری در میزان بهرهبرداری از منابع هیدروکربنی این میدان بودند.
در سالهای تحریم ایران همواره سهم کمتری به نسبت قطر داشته است و امکان توسعه میادین مشترک خود را از دست داده است.
ایران صنعتی در سایه تحریم
ایران کشوری است که صنایع مختلف زیادی در آن فعال هستند، در سالهای اخیر حجم تولید ناخالص داخلی ایران به دلیل شرایط تحریمی کاهش چشمگیری داشته است و همین مسئله در اقتصاد تورم زا بوده.
امنیت به اقتصاد یاری میرساند
این روزها کمتر قدرتی در دنیا وجود دارد که در مورد تواناییهای دفاعی ایران در حفظ امنیت کشور تردید داشته باشد. ایران سالهاست که جنگ را به بیرون از مرزهای خود کشانده است. با این حال هر از گاهی وجود تهدیداتی که در نزدیکی ایران وجود دارد موجب لطمه به اقتصاد میشود. براساس آخرین آمار منتشر شده در سال 2020 تنها دولت سعودی از سالهای ۲۰۱۵ الی ۲۰۱۹ به میزان ۱۲ درصد واردات سلاح جهان را به خود اختصاص داد و جزو چهار کشوری است که بیشترین واردات سلاح را دارند.
در حقیقت چین در این قرارداد وظیفه تامین امنیت و حفظ سرمایه گذاری خود در ایران را نیز خواهد داشت.
اهداف اقتصادی چین
چین که هم اکنون دومین اقتصاد بزرگ دنیاست، درصدد رساندن خود در جایگاه اول اقتصادی جهان و دو برابر کردن حجم تولید ناخالص داخلی خود است.
چین بر خلاف چشماندازی که پنج سال قبل از اقتصاد خود منتشر کرده درصدد است در طول پنج سال آینده رشد اقتصادی را در سطح معقولی نگه دارد.
شی جین پینگ، رئیسجمهور چین سال گذشته اعلام کرد با اینکه هدف رسمی در این مورد وجود ندارد اما این کشور میتواند تا سال ۲۰۳۵ حجم اقتصاد خود را دو برابر کند که به رشد سالانه ۴ تا ۵ درصد نیاز دارد.
(منتقدان این برنامه معتقدند که اهداف محیطزیستی و مرتبط با کاهش تولید گازهای گلخانهای در این برنامه مبهم است.)
علاوه بر این، چین متعهد شده که طی سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ نرخ بیکاری خود را زیر مرز ۵.۵ درصد نگه دارد و طی این دوره پنج ساله شدت انرژی را ۱۳.۵ درصد کاهش دهد.
ترامپ با چین چکار کرد؟
ترامپ از بدو ورود به کاخ سفید با شعار خرید آمریکایی، با واردات کالاهای چینی به شدت مقابله کرد و این مقابله به مرور به سایر فعالیتهای اقتصادی چینی در آمریکا توسعه پیدا کرد و در دوران پساترامپ نیز تداوم پیدا کرده است.
با ادامه یافتن جنگ تجاری آمریکا و چین، در ۹ ماه ابتدایی سال ۲۰۱۹ تجارت بین این دو کشور با افت شدیدی مواجه شد.
به طوری که واردات آمریکا از چین ۵۳ میلیارد دلار افت کرده و به ۳۴۲ میلیارد دلار رسیده است. صادرات آمریکا به چین نیز از حدود ۹۳.۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸، به ۷۸.۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ سقوط کرد. به این ترتیب، در ۹ ماه ابتدایی ۲۰۱۹، کسری تجاری آمریکا با چین از ۳۰۲ میلیارد دلار در ۹ ماه ابتدایی سال ۲۰۱۸، به ۲۶۳ میلیارد دلار در ۹ ماه ابتدایی ۲۰۱۹ رسید.
در همان زمان اتاق بازرگانی آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که شرکتها و مصرفکنندگان آمریکایی متحمل خسارت جنگ تجاری با چین شدهاند.
این ارگان آمریکایی اعتراف کرد نیمی از ۵۰ ایالت آمریکا با تعرفههای تلافیجویانهای مواجه شدهاند که از سوی اتحادیه اروپا و چین به حداقل ۲۵ درصد از صادرات آنها اعمال شده است. تعرفههای ترامپ بر واردات فولاد و آلومینیوم و تعرفههای پیشنهادی او برای واردات خودرو باعث به وجود آمدن جنگ تجاری شد و اروپا و چین این تعرفهها را تلافی کرده و یا برای تلافی آن برنامه دارند.
چرا چین به سمت ایران آمد؟
خدشه دار و کدر شدن روابط تجاری چین با ایالات متحده به طور سنتی دو جناح را مقابل هم قرارداد. به عبارتی، زمانی که ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده در مقابل چین ایستاد، گروهی از متحدان آمریکا از جمله کانادا در حمایت از او مقابل چین قرار گرفتند و چین نیز متقابلا باید با حامیان خود که قاعدتا از دشمنان آمریکا و غرب است جلوی آمریکا میایستاد و چه کشوری بهتر از ایران که دشمنی دیرینه با آمریکا دارد (به خصوص پس از خروج آمریکا از برجام).
از این رو چین و روسیه (متحدان دیرینه) با حمایت ایران در محافل بین المللی خود را به ایران نزدیک کردند و هرکدام در قبال این حمایت امتیازاتی را از ایران طلب کردند.
چرا ایران به سمت چین حرکت کرد؟
ایران سالهاست که به دلیل تحریم آمریکا بسیاری از بازارهای مهم انرژی را از دست داده و همواره سعی داشته موقعیت خود را در بازار نفت حفظ کند. اما با امضای این سند، چین میتواند قانونی از ایران نفت بخرد.
از آنجایی که نفت مهم ترین شاهراه حیات اقتصادی ایران است و بدون فروش آن اداره کشور ممکن نیست ایران باید یا به سمت آمریکا و متحدانش برود یا چین و روسیه.
در زمان اوباما در مقطع کوتاهی پس از امضای برجام راه برای تجارت ایران باز شد اما به دنبال فشار منتقدین ابتدا اوباما دوباره بخشی از تحریمها را برگرداند و در زمان ترامپ نیز به طور کل این توافق لغو شد.
پس از روی کار آمدن جو بایدن، با وجود اینکه آمریکا نسبت به بازگشت به برجام خبر داده بود اما این اقدام را منوط به اجرای تعهداتی دانست که ایران به دلیل بد عهدی آمریکا، آنها را نقض کرده بود و همین موضوع باعث شد که دو کشور عملا کاری نکنند، چرا که هریک ورود خود را مستلزم ورود دیگری میدانند.
ایران با امضای این سند به دنبال چیست؟
- وقتی چین وارد پروژههای عمرانی میشود به طور اتوماتیک وظیفه تامین امنیت منطقه و خلیج فارس و دریای عمان را نیز بر عهده خواهد داشت و سایه جنگ سالیان سال از سر ایران دور خواهد شد.
- عربستان و آمریکا هیچگاه توان این را نخواهند داشت که با ایران حتی فکر روبرو شدن داشته باشد و همچنین مرزهای مشترک ایران و عراق نیز امن شد. چرا که آمریکا میتوانست از طریق عراق ضربه بزند.
- ایران در طی سالهای آینده دچار شکوفایی اقتصادی بسیاری خواهد شد چرا که زیر ساختهای ایران که همگی متعلق به ۴۰ سال پیش بودند، با تکنولوژی روز نوساز میشود.
- ایران به سمت تولید ناخالص داخلی و ایران تمام صنعی پیش خواهد رفت.
- آمریکا در جنگ سرد خود با ایران رسما شکست خورد و رژیم آل سعود هم پس از شکست در پروژه خلق داعش و اشغال یمن، رسما هیچ زمانی نمیتواند به ایران دست درازی کند.
انگیزه چین چه بود؟
بدون شک وجود منابع مختلف زیر و روی زمینی که بسیاری از آنها به دلایل مختلف از جمله بی تدبیری مدیران در داخل کشور و تحریمهای متوالی در خارج از کشور مانع از فعالیتشان شده است، همواره موجب طمع کشورهای سلطه جو شده است.
و از آنجایی که پیش بینی شده قرن ۲۱ قرن جا به جایی قدرت از غرب به شرق است، بدون شک آسیا روزی به مهم ترین کانون توسعه دنیا تبدیل میشود.
بر همین اساس، در این میان سهم و نقش کشورهای حاشیه اقیانوس هند، در عرصه اقتصاد بیش از پیش خواهد شد و کشورهای قاره کهن نقش فعال تری در عرصه بین المللی ایفا خواهند کرد.
در این میان ایران، نگین جاده ابریشم، با دارا بودن ویژگیهایی خاص، بیشترین اقبال را در میان سرمایه گذاران خارجی داراست.
جمعیت ایران حدود ۸۰ میلیون نفر است و از نیروی کار جوان برخوردار است. علاوه بر این، از نظر منابع طبیعی نیز جایگاه مناسبی در دنیا دارد. بهطور مثال ۱۸ درصد از منابع گاز طبیعی جهان و حدود ۹.۳ درصد از نفت خام جهان، بهعلاوه ذخایر قابل ملاحظهای از معادن مس و سایر ذخایر معدنی را در اختیار دارد. ایران دارای تراز پرداخت مثبت، ذخایر ارزی قابل ملاحظه و بدهی خارجی کم است.
ایران در سالهای گذشته دارای بازار بزرگ کالاها و خدمات وارداتی بوده است و سیاستگذاران کشور اخیرا سعی کردهاند ایران محلی برای سرمایهگذاری و تولید داخلی به منظور مصرف داخلی و صادرات باشد.
ایران به دلایل زیر یکی از بازارهای هدف اقتصادی از سوی کشورهای مختلف است:
- امن ترين كشور در غرب آسيا
- تمايل و اراده جدي دولت به برقراري ارتباط با همه دنيا
- هجدهمین اقتصاد برتر دنیا
- رشد مثبت اقتصادی علیرغم بحران مالی
- داشتن جمعیت جوان و تحصیلکرده
- غنی به لحاظ ذخایر طبیعی زیرساختهای اقتصادی قوی و گسترده
- امكانات بالقوه و ظرفيتهای بی شمار
- ايران كشور چهار فصل و دارای تاريخ و تمدن كهن
- بازار ٨٠ ميليوني؛ آرايشي بهداشتي – پوشاك – استارتاپها- تكنولوژي و …
- ظرفيتهاي سرمايه گذاري؛ گردشگري- هتلداري – صنايع تبديلي- گياهان دارويي – پوشاك و برند.
- محصولات؛ خشكبار/ پسته – زعفران- كنسرو- چاي و مواد غذايي – نوشابه – فرش و گليم – صنايع دستي متنوع و …
ماهیت قرارداد ایران و چین
- در قراردادهای بین المللی و اصول فاینانس بین المللی چندین روش فاینانس استاندارد شده در دنیا داریم که بهترین روشها، روشها BOT و BOO است. به عبارت دیگر، این روش فاینانس معمولا در ساخت پروژههای سنگین به عنوان EPCF یا Engineering Procurement Construction Finance شناخته میشود. این روش یک استاندارد طبیعی است که در روش BOO یا BOT مالکیت با دولت باقی خواهد ماند اما سرمایه گذار که هزینه مهندسی، تجهیزات و ساخت را نیز باید برعهده بگیرد به میزان سرمایه گذاری خود بین پانزده الی بیست سال اجازه بهره برداری شراکتی از چیزی که متعلق به دولت است را خواهد داشت.
در حال حاضر شرکتهای خصوصی پیمانکاری بسیار زیادی هستند که از این روش استفاده میکنند.
به عنوان مثال آزادراه بروجرد به اهواز که با این روش سرمایه گذاری ساخته شده است و سرمایه گذار که هزینه مهندسی ساخت و تجهیزات و اجرا را برعهده دارد تا ۲۵ سال اجازه دارد از ماشینهای عبوری عوارضی بگیرد.
اما جاده و زمین متعلق به دولت است و پس از ۲۵ سال نیز عوارضی جمع خواهد شد، مانند عوارضی تهران کرج که قدیم هم بود و یا خیلی از پروژهها در مقیاس کوچک تر، هر روزه به این شیوه استاندارد بین المللی در ایران توسط شرکتهای خصوصی بین المللی یا نیمه بین المللی اجرا و بهره برداری میشود و این یک روش توسعه زیرساختی استاندارد است.
بر همین اساس، در قرارداد جدید ایران و چین نیز این کشور میتواند طی ۲۵ سال نه در یک حوزه بلکه تمام حوزههای اقتصادی ایران وارد شده و منافع خود را تامین کند.
ابهامات و نگرانیها
این قرارداد در شرایطی امضا شده که آمریکا نه تنها خودش ایران را تحریم کرده، هر کشوری که بخواهد به ایران نزدیک شود را نیز به شدت تنبیه میکند. بنابراین سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران، همچون نفس به پیکر بیماری در آستانه مرگ به نظر میرسد که جان دوبارهای به آن میدهد. با این وجود، از نظر چین، شرایط کاملا متفاوت و ایران بازاری بسیار کوچک برای آن است.
تجارت ایران و چین طی ۹ ماهه نخست سال ۲۰۲۰ بالغ بر ۱۱ میلیارد و ۱۹۰ میلیون دلار بوده، حال آنکه حجم تجارت چین با آمریکا در ۹ ماهه ۲۰۲۰ بیش از ۳۵ برابر تجارت این کشور با ایران و بالغ بر ۴۰۱ میلیارد دلار بوده است. حتی شیوع کرونا ۰.۶ درصد از حجم تجارت چین و آمریکا کاست و تاثیر زیادی در این رابطه نداشت.
مقایسه تجارت چین با سایر کشورها نشان میدهد که چین روی تجارت خود با ایران حساب زیادی نمیتواند باز کند.
بر همین اساس سهم ایران از کل تجارت ۳۲۹۶ میلیارد دلاری چین با دنیا، در ۹ ماهه ۲۰۲۰ فقط ۰.۳۴ درصد بوده است. در حالی که تجارت چین با کشورهایی مثل عراق (۲۳ میلیارد دلار)، عربستان (۴۹.۲)، عمان (۱۳.۵۹ میلیارد دلار)، رژیم صهیونیستی (۱۲.۶۶ میلیارد دلار)، آنگولا (۱۲.۱۴ میلیارد دلار)، نیجریه (۱۳.۶۶ میلیارد دلار)، پرو (۱۵.۷۸ میلیارد دلار) و نیوزیلند (۱۳.۴ میلیارد دلار) بیشتر از تجارت با ایران بوده است.
به این ترتیب ایران از کل صادرات ۱۸۱۱ میلیارد دلاری چین، سهم ۰.۳۶ درصدی و از کل واردات ۱۴۸۵ میلیارد دلاری این کشور نیز فقط سهم ۰.۳ درصدی داشته است.
بر همین اساس، قطعا در شرایطی که چین بتواند بین آمریکا و ایران، یا حتی ایران و عراق یکی را انتخاب کند، قطعا آن انتخاب ایران نیست، چرا که منافع چین در اتحاد با آمریکا بسیار بیشتر از اتحاد با ایران است.
اما نکته نگرانکنندهای که شاید در آینده برای ایران دردسرساز شود، این است که بر اساس برآورد صندوق بینالمللی پول، بدهی خالص دولت ایران به نهادها، بانکها و شرکتهای داخلی طی دو سال گذشته بیش از دو برابر شده و به نزدیک ۲۹۰ میلیارد دلار رسیده که این رقم معادل ۴۴ درصد از کل اقتصاد کشور است و با توجه به عدم توانایی دولت در پرداخت بدهیهای داخلی و افزایش سالانه حجم این بدهیها، در صورت جذب سرمایهگذاری چینی، دولت احتمالا تنها قادر خواهد بود نفت خود را پیشفروش کند، یا داراییهای خود را به چین اجاره دهد. به این ترتیب، ایران حداقل برای مدتی ناچار است زیر بار تعهدات خود به چین و خدماتی که چندان به نفع او نیست و معلوم نیست چقدر ممکن است ادامه داشته باشد، برود.