فیلم سینمایی مرد خاموش به کارگردانی «احمد بهرامی» و تهیهکنندگی «محمد حسینخانی» میباشد. این فیلم در حالی در اولین حضور جهانی خودش جایزه دستاورد هنری جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای را دریافت کرد که عام پسند نبود.
به گزارش رسانه هدهد کانادا، فیلم مرد خاموش همانند دو ساخته دیگر این کارگردان یعنی دشت خاموش و شهر خاموش به تنهایی و غم میپردازد. غم مردی تنها در روستایی دور افتاده که حتی کسی نیست با او هم کلام شود.
تلخی زندگی در هر سه فیلم سایه سنگینی بر سر سوژه فیلم دارد. همچنین روایتگر آدمهای حاشیهایی، جدا شده و تنها افتاده هستند که زندگی را باختهاند.
مرگ در هر سه فیلم، نقشی اصلی و کلیدی دارد. فیلمساز بدون شعارزدگی زندگیهای دردناک کسانی را نشان میدهد که در یک چرخه بیپایان ختم به مرگی میشود که برایشان بهترین اتفاق است.
از دست رفتن تنها دوست در بیغوله
فیلم مرد خاموش با از دست رفتن اولین تعلق مرد تنها و خاموش یعنی سگ او آغاز میشود. درحالی که مرد آنرا برای دفن به یک قبر از پیش آماده شده میبرد این گاری یادآور همان گاری است که در شروع فیلم دشت خاموش نیز دیده میشود.
مرد داستان در یک روستای متروک و بدون سکنه، سکنی دارد. همچنین در تمام فیلم به شکلی سعی دارد تعلقاتش به این مکان- به این زندگی- را از بین ببرد. اینجا همه چیز بوی مرگ میدهد. شاید به همین دلیل است که سکانس آغازین هشت دقیقهای، دفن کردن سگ شاید تمام عصاره این فیلم است.
فیلم مرد خاموش، نه عام پسند و نه خیلی حرفهای
بهرامی آشکارا و به عمد دقایق طولانی را صرف گشت و گذار در محیط و در واقع دل کندن مرد از دنیای اطرافش میکند تا به نوعی عرفان یا بینیازی مرد از تعلقاتش برسد. ولی این فاصله طولانی و نبود هیچ نوع انگیزه برای پیگیری شخصیتی که چیزی دربارهاش نمیدانیم، به فیلم مرد خاموش لطمه میزند.
فیلم مرد خاموش نه تنها برای تماشاگر عامی قابل هضم و قبول نیست بلکه برای تماشاگر حرفهای و آشنا به این زبان هم حرفی برای گفتن ندارد.
این فیلم اگرچه به نوعی دعوت به مراقبه و تلاش برای نمایش اشیائی است که به شکلی جان میگیرند و قرار است گذشتهای را به شکل مبهم توضیح دهند اما حذف کامل هر نوع عنصر داستانی، لزوماً تجربه موفقی نیست. همچنین این فیلم سینمایی از این نظر در مقایسه با دو فیلم قبلی کاگردان در رده پایینتری قرار دارد.
نگاهی به فیلم باب مارلی، یک عشق
منبع: بیبیسی