کتاب جدید گابو منتشر شد – هفته گذشته انتشارات آلفرد ای. کناف کتابی با عنوان «شایعات قرن» از مجموعه آثار مستند گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور کلمبیایی منتشر کرد که در حقیقت مجموعه آثار سالهای فعالیت در شغل خبرنگاری اوست.
به گزارش رسانه هدد به نقل از ایبنا، به نقل از نیویورک تایمز، گابریل گارسیا مارکز رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی یکی از مشهورترین برندگان جایزه نوبل ادبیات بود. هرچند گابو (نامی که مردم آمریکای لاتین به او داده بودند) به خاطر اختلاف و درگیری با دولت وقت کلمبیا بیشتر عمرش را در مکزیک سپری کرد، ولی خودش نقطه عطف زندگی خود را سالهایی میداند که در کشورش به شغل خبرنگاری پرداخت.
هفته گذشته انتشارات آلفرد ای. کناف کتابی با عنوان «شایعات قرن» از مجموعه آثار گابو منتشر کرد که در حقیقت مجموعه آثار روزنامه نگاری مارکز است. خود مارکز در جایی نوشته است: هیچ وقت دوست ندارم صد سال تنهایی یا جایزه نوبل را به یاد بیاورم ولی همیشه سالهای روزنامهنگاری برایم دلنشین بوده است.
هرکسی که این کتاب را بخواند متوجه خواهد شد که شغل خبرنگاری برای مارکز چقدر جدی بود و حتی در جایی از این شغل به نام یک داستان طولانی دائمی یاد کرده بود.
او میگفت خبرنگاری بهترین شغل دنیاست. در این کتاب یادداشتها و گزارشهای مختلفی از مارکز درباره موضوعات مختلف از گزارش مرگ زنی جوان گرفته تا هرج و مرج سیاسی سال 1978 نیکاراگوئه به چشم میخورد که همگی نشان از قدرت نویسندگی مارکز در عرصه روایت واقعی از زندگی مردم اطرافش دارند. با خواندن گزارشهای این کتاب متوجه میشویم که کتابهای چاپ شده از مارکز چقدر از شغلش الهام گرفته شده است.
سرگذشت یک غریق اولین بار به زبان انگلیسی در سال 1986 منتشر شد که به خوبی نشان میدهد که نویسندگی مارکز به طور قابل توجهی از مقالاتش در روزنامه بوگوتا الهام گرفته شده است. اکثر نوشتههای مارکز مثل آثار داستانیاش با محوریت زندگی مردم کلمبیا بوده و نقطه اوج کتاب جدید نیز مقالاتی است که گابو بر اساس شنیدهها و دیدههایش از زندگی مردم عادی است.
این کتاب شامل 50 مقاله از مارکز بین سالهای 1950 تا 1984 است که دومین اثری است که بعد از مرگ نویسنده درباره کار و زندگی شخصیاش منتشر میشود.
مقالات چاپ شده در این کتاب به خوبی صراحت طعنهآمیز و شیرین قلم مارکز را ثابت میکنند و معلوم میشود که او در نوشتن آثار داستانی از همین رک گوییاش در نوشتن مقالات و یادداشتهای مستند بهره میگیرد.
بر اساس یادداشتهای این کتاب معلوم میشود که مارکز از سفر با هواپیما نفرت داشته است و هر بار که میخواسته با این وسیله به جایی برود کلی استرس داشته ولی نمیتوانسته به کسی درباره نگرانیهایش بگوید. در تمام طول سفر محکم از دستگیرههای صندلی میگرفته و تمام وقت مانع دویدن کودکان در میان صندلیها میشد. مارکز مینویسد این مسئله عادی است که برای نوشتن یک کتاب 200 صفحهای 29هزار نخ سیگار بکشید.