تقریبا چهار سال پیش دونالد ترامپ در مورد خاورمیانه و روسیه گفت که دخالت نظامی در سوریه نخواهد کرد و آنجا را به اسرائیل و روسیه خواهد سپرد.
یک پژوهشگر ارشد مؤسسه چتم هاوس در عرصه خاورمیانه گزارشی را برپایه رخدادهای گذشته منتشر کرده، متنی که در ادامه میخوانید ترجمه این گزارش است.
بعد از انتخاب شدن ترامپ سه گروه بازیگر اصلی در بحران سوریه نقش ایفا کردند؛ اسرائیل که ظاهرا از مرزهای خودش دفاع میکرد، ترکیه که میخواست اختیار شمال سوریه را به دست بگیرد و ضربه نهایی را به کردها بزند و روسیه که با همکاری ایران و ارتش سوریه و با کمک نیروی هواییاش شروع به آزادسازی مناطق کرد. بحران سوریه اما با شکست داعش تمام نشد.
بمباران مناطق کردنشین توسط ترکیه و بمباران پایگاه های نظامی سپاه قدس توسط اسرائیل نشان داد که خاورمیانه همچنان مادر بحران هاست. اما به نظر میرسد ترامپ میخواست بازی جدیدی را در خاورمیانه آغاز کند. به جای بازی تقویت نیروی نظامی در خاورمیانه نیاز به سياست جدیدی داشت.
ترامپ پس از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، بالاخره به حرفهایش درباره برجام عمل کرد و از برجام خارج شد. اما به نظر نمیآید که فقط سیاست ترامپ در قبال فشار به ایران و راضی کردن اسرائیل باشد.
در آغاز که ترامپ رئیسجمهور شده بود، بیشتر تحليلگران بر این عقیده بودند که ترامپ برای خارج کردن چین از بازی٫ به قدرت آمده است. حتی آنها میگفتند که برجام زمینهای بود برای انتقال سرمایههای سرمایهگذاران غربی از چین به ایران.
اما آمریکا با بدهی ۱.۰۷ تریلیون دلاری به چین به این راحتی نمیتوانست سرمایه خود را از چین خارج کند. آن چیزی که بر همگان مشتبه است این است که چین در زمینه انرژی به شدت به نفت ایران نيازمند بوده و هست.
نفت ایران در دسترسترین و به صرفه ترین محصول برای تامین انرژی چین بود.
ترامپ در پروژه فشار همهجانبه، ابتدا نفت و گاز را تحریم کرد، سپس محصولات پتروشیمی ایران را. تمام چیزهایی که چین مشتری اول و دست به نقد آن بود. سياست های فشار و تحریم همه جانبه موثر افتاد و ایران از فروش محصولات نفتی، گازی و پتروشیمیاش بازماند. اما چه کسی در این میان متضرر شد؟ چین.
حالا از زاویه دیگری به سیاست های ترامپ در منطقه نگاه کنیم.
سیاستی که ترامپ در مقابل عربستان سعودی به خدمت گرفت. ترامپ به راحتی تسلیحاتش را به عربستان سعودی فروخت و آن هم با تشدید دشمنی بین عربستان و ایران (که نقش اسرائیل و حتی خود ایران هم در این جریان بی تاثیر نبود. توضیح این مسئله در این مقاله نمیگنجند).
ترامپ مبلغ بسیار زیادی اسلحه به عربستان فروخت که در حدود مراوده اقتصادی چین و آمریکا در یک سال بود. به نظر میآمد که ترامپ در سیاستهایش موفق شده بود. روسیه که تمایل زیادی به روی کار آمدن ترامپ داشت ظاهرا با سوریه سرگرم شده بود ولی از بازیهای اقتصادی دور افتاده بود. باز هم موفقیتی دیگر برای ترامپ.
مهار چین از طریق از بین بردن بازار انرژیاش و گرفتن نبض اقتصادی خاورمیانه، همه اینها با سیاست های ترامپ به نتیجه نشست. قانون سوم نیوتون میگوید که اگر به جسمی انرژی وارد شود، آن جسم همان میزان انرژی را در جهت مخالف برمیگرداند.
ایران، چین و حتی روسیه تحت فشارهایی قرار گرفته بودند. هرچند که روسیه همچنان در منطقه به عنوان یک بازیگر نقش ایفا میکرد.
روسیه در جدیدترین اقدام با عربستان سعودی٫ یک پیمان تسلیحاتی امضا کرد و مقدار قابل توجهی موشک s400 به آنها فروخت. اما عربستانی که از مبلغ هنگفتی بابت سامانه دفاعی Patriot پرداخت کرده بود چطور حاضر به هزينه کردن دوباره شد.
خب برای درک بهتر این موضوع بهتر است که عملکرد این سامانه را بررسی کنیم.
در آخرین عملکرد این سامانه دیدیم که Patriot در مهار پهپادهایی که آرامکو را تحت بمباران قرار داده بودند، ناموفق بود و حتی یک پهپاد را هم نتوانست مورد هدف قرار دهد. در پی این قضیه روسیه چندین هیئت را برای فروش S400 به ریاض فرستادند و در نهايت امر، بالاخره موفق شدند که سعودی ها را راضی به پرداخت کردن پول بابت این سامانه بکنند. روسها حالا به بازی اقتصادی برگشتند.
فارغ از اینکه هر دولت یا گروهی که پشت حملات آرامکو بود، روسها برنده این بازی شدند و قطعا تحت سامانه دفاعی جدید از طرف آنها قرار نیست حملاتی رخ دهد، چون روسها اجازه نخواهند داد که مانند آمریکاییها دچار بی آبرویی شوند.
از طرف دیگری فشارهای همهجانبه آمریکا و تحریم های ترامپ فشار زیادی به ایران آورد که اختلال زیادی را در اقتصاد این کشور ایجاد کرد. در شرایطی که اینگونه تصور میشد که ایران چاره ای جز جنگ یا مذاکره با آمریکا ندارد راه جدیدی برای ایران باز شد. درست در زمانی که آقای ظریف به سازمان ملل رفته بود تا در جلسه شورای امنیت دفاعیهای مطرح کند که تحریم های تسلیحاتی رای نیاورد یا تصميم گيرياش به جلسه دیگری موکول شود ( که این گونه هم شد و باعث خریدن زمان توسط ایران شد)،
ایران مثل الکسی ایوانوویچِ رمان قمارباز داستایوفسکی، دست به یک قمار بزرگ زد.
قرارداد ۲۵ ساله
آنها قراردادی ۲۵ ساله برای همکاری در همه زمینهها با چین امضا کردند آن هم به مبلغ ۴۰۰ میلیارد دلار.
نکته جالبی که این عدد به وجود میآورد این است که مراودات تجاری چین و آمریکا برای یک سال حدود ۴۸۰ میلیارد دلار است.
بخشی از این قرارداد شامل آوردن نیروی کار متخصص به ایران است. برنامه ای که آمریکاییها و اروپایی ها در پسا برجام برای ایران داشتند ولی چین برنده این رولت روسی شد. از طرفی دور از ذهن نیست که چین برای محافظت از سرمایههایش نیروی نظامی به خلیج فارس و دریای عمان بیاورد. چیزی که نهتنها برای آمریکا مطلوب نیست حتی حضور نظامی چین در منطقه برای روسیه هم مطلوب نخواهد بود.
چین که به خاطر تحریمهای ایران در تهیه انرژی ارزان به مشکل برخورده بود، و از همه مهمتر بخاطر بحران کرونا تحت فشار بین المللی بود (دولت های بزرگ دادگاهی را راه انداختند و چین را به خاطر شیوع کرونا متهم کردند. آمریکا برنامه دارد غرامتی را برای چین تنظیم کند، چیزی در حدود ۱.۰۷ تریلیون دلار، چیزی معادل بدهی آمریکا به چین) حالا دست فول هاوس را رو کرده است.
اما در نوبت اسلحه در این رولت روسی، برای ایران با قرار گرفتن گلوله در خزانه همراه شده است. ایران قمار خطرناکی را با قدرت های جهانی شروع کرده است. از طرفی چین به طور مستقیم در مقابل آمریکا قرار گرفته است. آمریکایی که حالا سیاستهایش دارد نتیجه معکوس میدهد، آمریکایی که خود او هیچ چاره ای برای ایران نگذاشت و آنها را به دامن چین سوق داد. آمریکایی که حالا بازار تسلیحاتی عربستان را هم به روسها باخته است.
اما حضور چین در منطقه خاورمیانه برای هیچکس قابل قبول نیست، نه آمریکا، نه اتحادیه اروپا و نه حتی روسیه. باید دید در نوبت بعدی بازی کدام بازیگر کدام مهره را حرکت میدهد.