وحید ضرابی نسب: این روزها وقتی صحبت از کانادا می شود دیگر اولین واژه ای که به ذهن می آید سرعت پیشرفت و کیفیت زندگی و جاستین ترودو و مهاجر دوستی و حقوق شهروندی و سیستم آموزشی و اولویت های زیست محیطی نیست. دیگر اینکه کانادا، سرزمین نو یافته ی منابع نفت و گاز باشد یا کشور نیاگارا و خلیج هودسون و فلات لارنسی و کوه های سنت الایاس یا مهدِ گوزن شمالی و هاکی و برف و خرس قطبی و موج سواری و ماهی گیری و شربت افرا و کایاک، اهمیتی ندارد. حالا، کانادا، سرزمین سینماست.
هالیوود، این غول در حال رشد فیلم سازی جهان، این روزها روی همسایه ی شمالی اش حسابی حساب باز کرده است! سیاست های به جا و هوشمندانه ی مقامات فدرالی و استانی و همچنین نیاز جهانی به چشم اندازهای جدیدتر، حالا موتور سینما را در دومین کشور بزرگ دنیا روشن کرده است. البته کانادا کشوری نا آشنا با سینما نبوده و نیست.
تولید سالیانه 70 فیلم سینمایی در این کشور، وجود سه هزار سالن و سرانه ی سینما رفتن کمی بیش از 3 (هر کانادایی به طور متوسط 3.1 بار در سال به سینما می رود) و نام های آشنایی که حالا ستون های سینمای جهانند، از جیسون رایتمن و پل هگیس و جیمز کامرون وآتوم آگویان و دیوید کراننبرگ و سارا پُلی تا ساترلند ها و جیم کری و رایان گاسلینگ و ست روگن و رایان رینولدز، نشان می دهد این کشور در صنعت سینما حرف هایی برای گفتن دارد. اما مقهور بودن در سایه ی همسایه ی جنوبی اش که اتفاقن مهد سینمای دنیاست از یک طرف و عدم موفقیت جهانی فیلم های کانادایی، باعث شده خیلی ها آن را جدی نگیرند. اما سال های اخیر، کانادا طوری دیگر خود را در سطح سینما مطرح کرده است. آن هم از طریق لوکیشن های مسحور کننده و البته قوانینی منعطف.
وقتی اعلام شد فیلم ابرقهرمانی شزم (Shazam!) پروژه ی جاه طلبانه دی سی کمیکز، تمامن در کانادا ساخته خواهد شد خیلی ها با تعجب پرسیدند پرسیدند:کانادا؟! مگر در قلب یخ و برف هم فیلم ساخته می شود!؟ اما آن ها هم مثل خیلی های دیگر تصور نمی کردند بسیاری از تصویرهای شگفت انگیز سینمایی در تولیدات مهم این سال های هالیوود در چشم اندازهای کانادا کار شده است.
هالک شگفتانگیز؛ مردان ایکس: روزهای گذشته آینده و آخرین ایستادگی؛ کیک اس (Kick-Ass)، ددپول 2 ، جوخه ی انتحار، سقوط کاخ سفید، RED 2، میان ستارهای (Interstellar)، ظهور سیاره میمونها و ادامه هایش، مرد پولادین، سری فیلم های گرگ و میش، گودزیلا، بازگشته (The Revenant)، من! ربات و حتی فیلم های قدیمی تری چون کوهستان بروکبک، تیم A ، اسکات پیلگریم علیه دنیا، آخرت شیرین و یا سریال گاتیکا. بله! لیست بلندبالایی است که بی شک بر تعداد آن افزوده خواهد شد.
اما چرا هالیوودی که همه چیزش روی حساب و کتاب و دو دوتا چهارتاست، باید دل از استودیوهای عظیم و پیشرفته اش بکند و قید سهل الوصول بودن لس آنجلس و ایالت های دیگر را بزند و به بریتیش کلمبیا و انتاریو و ونکوور و کبک بیاید؟ اولین پاسخ، همین اقتصاد است.
قانونی کاهش مالیاتی در برخی از استان های کانادا که بعضن تا 25 درصد هزینه های تولید یک فیلم هالیوودی را کاهش می دهد، آن قدر ترغیب کننده هست که این روزها اولویت همه ی استودیوهای آمریکایی، تولید فیلم در همسایه ی شمالی اش باشد. همچنین قوانین خاص تری مانند کاهش مالیات و حمایت های تولیدی برای به کارگیری نیروی کانادایی، استفاده از متخصصان و تجهیزات این کشور به ویژه در فیلم هایی با فن آوری CGI نیز باعث کاهش هرچه بیشتر هزینه ها می شود.
اگر توجه کنید بیشتر تولیدات هالیوودی در کانادا، بلاگ باسترها و فیلم هایی با جلوه های ویژه عظیم هستند که به دلیل همان قانون کانادا در حمایت از فن آوری های دیجیتال و انتقال آن به متخصصان داخلی است. تصمیمی به غایت پسندیده و جریان ساز در آینده ی سینمای این کشور. همچنین میزان دستمزدها در کانادا با اینکه بر طبق قوانین یکپارچه و مرکزی است، اما از متوسط دستمزدها در لس آنجلس و شیکاگو و نیویورک و میامی و خیلی جاهای دیگر کمتر است. می توانید حدس بزنید این موضوع برای فیلمی که هزاران نفر در تولید آن دخیل هستند چه سودآوری دارد اگر بیشتر آن ها کانادایی باشند. جالب که کیفیت نیز در این جا فدای دستمزد نمی شود و استادنداردهای کاری و شغلی همان هاست که در ایالات متحده.
از طرفی دیگر، کانادا سرزمین چشم اندازهای بی نظیر، دیده نشده و بی اندازه واقعی است که می تواند تماشاگر خسته از تکرارهای تصویری را سرِ ذوق بیاورد. ببنیم فیلم هایی که در بالا گفتیم در کجاها تصویربرداری شده است: منطقه ی ساحلی استیواستون، دریاچه ی آلوئت، آبشارهای فورت مک لودر، پسفیک نورث وست، کوهستان های بی نظیر فورترس آلبرتا، جنگل های محصور و بکر نورت شور ونکوور ، کوه های تحسین برانگیز راکی، چشمه های آب گرم بنف، اونتاگون بریتیش کلمبیا، خلیج های نیوفاندلند، شهرهای کوچک ماهیگیری و سرزمین های یخ بسته شمالی و جاده های بی انتهای بین شهری و استانی… تلفیق برف و بوران و یخ و طوفان و جنگل و کوهستان و ابر و باد و مه و دریاچه و آبشار… و همانقدر هم مدرنیته و جلوه گری و زرق و برقِ مونترال و تورنتو و ونکوور و نمایش چهره ای دوستانه تر، زنده تر، مجلل تر و جهانی تر از شهرنشینی… برای یک فیلم بیگ پروداکشن و حتی یک تولید مستقل تر، چیزی بهتر از این ها می خواهید؟
زمانی فقط تولیدات صرفن کانادایی و یا برخی آثار درجه پایین بالیوود در این کشور ساخته می شد. اما این روزها علاوه بر ایالات متحده، برخی کشورهای اروپایی و آسیایی نیز به فکر لوکیشن های کانادا و استفاده از قوانین منعطف آن افتاده اند. اتفاقی که برای ایرانی ها هم کم کم جدی می شود و بعد از تجربه ی بد و ضعیف بهروز افخمی، نویز تیره، حالا عبدالرضا کاهانی، کارگردان خوش قریحه و توانمند ایرانی پس از تجربه فیلم سازی در فرانسه، جدیدترین کارش، آزاد مثل هوا، را در کانادا می سازد و شنیده ام که یک کار مستقل و خوب به کارگردانی صدف غفاری، آوا، هم ساخته شده و چند فیلمساز دیگر وطنی نیز در حال رایزنی برای تولیدات مشترک با کانادا یا ساخت فیلم در آنجا هستند.
به نظرم تنها جای خالیِ این اتفاق خوب، تاثیرپذیری سینمای کانادا از این همه گروه معتبر سینمایی و فیلم سازان درجه یک دنیاست که باید جایگاهی بهتر به این کشور در سطح سینمای جهان بدهد… شاید سال هایی نه چندان دور، کانادا هم همپای ایران بتواند کیارستمی ها و فرهادی ها و کاهانی ها و پناهی هایی را به جهان بشناساند…
نویسنده مهمان: وحید ضرابی نسب
گزارشی از کارگاههای بازیگری مونترال و تورنتو در سال 2018 (برای فیلم آزاد مثل هوا) + ویدیو