در این مطلب نگاهی خواهیم داشت به فیلم هنوز مال من «Still Mine» محصول سال ۲۰۱۲ کانادا. این فیلم توسط منتقدان بسیاری تحسین شده است. امتیاز ۹۳ درصدی منتقدان سایت تحلیل فیلم «Rotten Tomatoes» گواه این ماجراست. این فیلم اولین بار سال ۲۰۱۲ یک اکران محدود در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو داشت و در سال ۲۰۱۳ به صورت گسترده تری اکران شد.
ابتدا معرفی کوتاهی خواهیم داشت از کارگردان این فیلم موفق یعنی: مایکل مک گوان «Michael McGowan»
مک گوان ۵۱ ساله زاده تورنتو است و از سال ۱۹۹۸ در حرفه فیلمسازی فعالیت کرده. او فارغ التحصیل زبان انگلیسی است از دانشگاه کارولینای جنوبی و در طول این قریب ۲۰ سال فعالیت جوایز زیادی کسب کرده است.
او کار خود را به عنوان روزنامه نگار آغاز کرد و همین موضوع نشان دهنده سابقه قوی او در نویسندگی است. در واقع او به همان اندازه که در کارگردانی تبحر دارد یک نویسنده زبردست نیز به حساب می آید، کما اینکه او هم اکنون یکی از قویترین نویسندگان حوزه کودکان در کانادا میباشد.
مک گوان تا به حال هفت فیلم ساخته، که در ژانرهای مختلفی قرار میگیرند. او هم فیلم کمدی در کارنامه دارد و هم فیلم موزیکال. شاید تنوع ژانرهایی که این کارگردان کانادایی تجربه کرده، نشان دهنده قدرت و تسلط او بر هنر فیلمسازی باشد.
داستان فیلم هنوز مال من
سکانس افتتاحیه فیلم «هنوز مال من» آرامش خاصی دارد. فیلم با یک ریتم کند شروع میشود. نماهای بسته از پیرمردی که مشغول لباس پوشیدن و مرتب کردن کراوات خود است. از ابتدا میتوان فهمید که قرار است با یک فیلم آرام همراه شویم. اولین تصمیم هوشمندانه کارگردان قرار دادن قسمتی از سکانس دادگاه در افتتاحیه فیلم است. ساختار روایت فیلم خطی است. ما تنها در سکانس افتتاحیه است که در واقع قسمتی از پایان فیلم را میبینیم. جوابی که ماریسون (با بازی: جیمز کرامول) به قاضی میدهد حس خوبی به تماشاچی میدهد. بعد از کلی سوال جدی و تفهیم اتهام در مورد ۲۶ فقره نقض قانون، ماریسون اتهام ها را قبول میکند و از قاضی میپرسد: «شما بیس بال دوست دارید عالیجناب؟!» وقتی با این سطح از شوخ طبعی و زیرکی نقش اول فیلم روبرو میشویم در واقع کارگردان با یک تیر دونشان زده، اول اینکه به سادگی و بدون استفاده از پلان های مهیج و پر سر و صدا مخاطب را جلب کرده و دوم اینکه یک معرفی اجمالی از شخصیت اول به ما می دهد: ماریسون یک پیرمرد سر سخت و جدی است و تصمیم گرفته کار خود را انجام دهد حتی اگر این تصمیم برایش دردسر ساز باشد.
یکی از نقاط قوت فیلم بازی های زیبا و روان بازیگران آن است. شاخص ترین آنها جیمز کرامول است که در نقش ماریسون ظاهر شده. یکدستی بازی او و قدرت بالا در اجرای خواستههای کارگردان باعث شده فیلم به حدی باورپذیر شود که مخاطب ناخودآگاه یاد جملهای بیافتد که در عنوان بندی نخست دیده است: «بر اساس یک داستان واقعی». ساختن فیلم بر مبنای یک اتفاق واقعی همیشه موضوع چالش برانگیزی است که مک گوان و تیمش به خوبی از پس آن برآمدهاند.
خانه و حریم خانه موضوع بسیار جذابی برای فیلمسازی است. برای ساکنین خانه، این فقط یک سرپناه و محل خواب نیست. خانه آرامترین و خصوصی ترین حریم هر خانواده ایست. تم اصلی این فیلم هم ساخت یک خانه است. ماریسون تصمیم میگیرد در زمینهای شخصیاش یک خانه جدید بسازد. دلایل مختلفی برای این کار دارد. مهمترین آنها این است که همسرش «ژنویو بوجولد» به آلزایمر مبتلا شده و زندگی در یک خانه دو طبقه بزرگ، کم کم برایش دشوار میشود.
ساخت خانه جدید برای ماریسون نوعی جنگ محسوب می شود. جنگ برای حفظ آسایش خانواده و جنگ برای اثبات تواناییهایش. او برایش مهم است که دوباره بتواند کاری انجام دهد. دلش نمیخواهد تسلیم پیری شود. این حسی است که روی کاغذ خیلی زیباست. به تصویر کشیدن این حس طوری که تماشاچی را درگیر و همراه کند یک موفقیت بزرگ است. بازی زیبای «کرامول» و «بوجولد» و کارگردانی استادانه «مک گوان» شاهکاری را خلق کرده که دیدن آنرا به همه شما همراهان عزیز توصیه می کنم. قبل از دیدن این فیلم همیشه فکر می کردم تنها فیلم «سگهای پوشالی» (ساخته سام پکین پا) است که در نشان دادن دفاع از حریم خانه موفق بوده است. «هنوز مال من» نظر من را عوض کرد.